در این قسمت، خلاصهای از کتاب جاناتان مرغ دریایی، اثر ریچارد باخ با ترجمهی نسیم امیر عظیمی، که توسط انتشارات ثالث، منتشر شده است را با شما به اشتراک میگذاریم.
توجه: این خلاصه صرفا به منظور معرفی این کتاب میباشد و حقوق مادی و معنوی آن، برای انتشارات مربوطه محفوظ میباشد.
خلاصهای از بخش دوم:
بیشتر مرغان دریایی، زحمتی بیش از آموختن ساده ترین اصول پرواز به خود نمیدهند. فقط یاد می گیرند چطور از سواحل به سوی غذا پرواز کنند و چطور بازگردند.
برای بسیاری از مرغان، صرفا غذا خوردن مهم است و نه پرواز. اما برای جاناتان، پرواز بود که ارزش داشت، نه غذا.
جانان بیشتر از هر چیز دیگری عاشق پرواز بود. جاناتان می دانست که با این طرز فکر، مرغان دیگر او را نمی پذیرند. در این بین در برابر نگرانی پدر و مادر که از او خواسته بودند مثل مرغان دریایی دیگر باشد و اگر قرار است چیزی یاد بگیرد، بهتر است با توجه به نزدیک شدن زمستان، سعی کند راه های بدست آوردن غذا را یاد بگیرد، چرا که اگر چه پرواز خوب است اما پروازِ مرغان دریایی برای پیدا کردن غذا و سیر کردن شکم است. برای همین جاناتان مطیعانه تصمیم گرفت مدتی را مثل مرغان دیگر سپری کند.
تا اینجا گفتیم که جاناتان مطیعانه تصمیم گرفت مثل مرغان دیگر روزگارش را سپری کند.
اما در خلوت خود می اندیشید که: «چه بیهوده! می توانستم این همه وقت را صرف یاد گرفتن پرواز کنم، چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد». پس دوباره به خلوت خود بازگشت و همچنان به تمرین ادامه داد. تمرین و تمرین و تمرین. ما نمی توانست در ارتفاعی که می خواهد پرواز کند. با خود اندیشید: «اما نه، به پایان راه رسیده ام، تمام چیزهایی که آموخته ام دیگر تمام شد. من یک مرغ دریایی مثل مرغان دیگرم و مثل آنها پرواز می کنم» و نا امید به سمت ساحل پرواز کرد.