صفحه اصلی

خودکشی: چیزهای بیشتری درباره‌ی آن بدانیم

هرگاه که خبر خودکشی فردی به گوش‌مان، می‌رسد، سوال‌های زیادی در ذهن‌مان جریان پیدا می‌کند. فارغ از اینکه چرا فردی تصمیم به پایان دادن زندگی خود می‌گیرد، در اینجا قصد داریم برای پیشگیری و نجات جان انسان‌ها، مطالبی را بیان کنیم.

نویسندگان: پیمان دوستی/ نرگس حسینی نیا

باور نادرست اول: پرسش یا صحبت درباره خودکشی، احتمال انجام آن را افزایش می‌دهد. باید بگویم، یافته‌های پژوهشی این باور را تایید نمی‌کنند و برعکس، صحبت و پرسش درباره‌ی آن، می‌تواند اطلاعاتی به ما بدهد تا با آن بتوانیم جان فرد را نجات دهیم. پس، شیوه درست برخورد چنین است که در خصوص اینکه آیا فرد نقشه‌ای برای خودکشی دارد یا نه سوال بپرسید. داشتن نقشه حاکی از جدی تر بودن موضوع است.

باور نادرست دوم: اگر به فرد بگوییم خودکشی مال آدم‌های ضعیف است، انگیزه او برای پایان دادن به زندگی‌اش از بین می‌رود. در خصوص این باور نادرست نیز باید بگویم، این رفتار به شدت آسیب زننده است و می‌تواند پیامدهای غیر قابل جبرانی به همراه داشته باشد. بهتر است فرد را برای کمک گرفتن و طی کردن فرایند لازم تشویق کنید.

باور نادرست سوم: اگر به آنها یادآور شوید که وضعیت خوبی دارند و زندگی آنها از دیگران بهتر است، از تصمیم خود مبنی بر پایان دادن به زندگی‌شان منصرف می‌شوند. باید بگوییم، این باور به شدت نادرست است و اگر به این افراد تلقین کنید که از دیگران بهتر هستند، باعث احساس گناه و بی ارزشی بیشتر در آنها می شود.

باور نادرست چهارم: اگر مشکلات و دلایل او را ساده سازی کنید، از تصمیمش منصرف می‌شود. این باور نیز، به شدت نادرست است و این کار معمولا پیامدهای ناگواری به همراه دارد. بهتر است به جای ساده سازی، به آنها گوش کنید و اجازه دهید احساس هایشان را بیان کنند و بدون قضاوت، نگرانی تان را بیان کنید. ادبیات صحبت کردن‌تان می‌تواند به این شکل باشد: من اینجا هستم تا تو را همراهی کنم. بیا باهم صحبت کنیم. من نگرانم که چه چیزی به سر تو خواهد آمد.

احتمالا بسیاری از ریسک فاکتورهای خودکشی مانند داشتن برخی اختلالات روان‌شناختی چون افسردگی، دوقطبی، اختلال شخصیت مرزی، اختلال استرس پس از سانحه، وسواس و … را می‌شناسید. پس در اینجا می‌خواهیم برخی از نشانه‌هایی که شاید کمتر با آنها آشنا باشید، اما به عنوان علایم هشدار دهنده خودکشی در نظر گرفته می‌شوند را بیان کنیم.

۱) انجام برخی رفتارها مانند: بخشیدن اموال، تمیز کردن اتاق، دور انداختن اشیای با ارزش و …

۲) شاد شدن ناگهانی پس از یک دوره طولانی- ممکن است اطرافیان تصور کنند که فرد بهبود پیدا کرده است، اما این شاد شدن ناگهانی جای نگرانی دارد.

۳) بی علاقگی به فعالیت های لذت بخش، شکایت‌های مکرر از علایم جسمی با ریشه روانی مانند سر درد، خستگی، دل درد و …

۴) تلویحات کلامی: دیگر نمی خواهم مشکلی برایتان باشم. دیگر چیزی مهم نیست. دیگر نمی خواهم شما را ببینم.

۵) کناره گیری از دوستان، اطرافیان و کارهای روزمره

۶) بی حالی همیشگی، تغییر در عادت های خواب و خوراک، تغییرات شخصیتی قابل ملاحظه

۷) عوامل موقعیتی مثل مشکلات شغلی یا تحصیلی، از دست دادن و فقدان

۸) سابقه اختلالات روان‌شناختی یا خودکشی در تاریخچه خانوادگی (شامل فامیل‌هایی با نسبت خونی)

پرورش خودِ شفقت ورز چطور به ما کمک می کند؟

این فیلم درباره فردی به نام استورات است که تجربه صداهای درونی دردناک و آزار دهنده ای دارد. تجربه چنین صداهایی در بسیاری از انسان ها مشترک است و اغلب به تجربه های دردناک زندگی ما در گذشته مرتبط می شوند.

گاها ما انتقادهای تندی از خودمان داریم یا در برخی مواقع از رویارویی با وقایع می ترسیم. در برخی افراد، سیستم محافظت در برابر  تهدید بسیار رشد یافته است و هشدارهایی بیش از آنچه باید، به ما می دهد.

استوارت به وسیله درمانگرش یادگرفت خودِ شفقت ورزش را پرورش دهد و احساس امنیت بیشتری کند.

این فیلم توسط کلینیک روانشناسی و مشاوره پذیرش و تعهد به فارسی ترجمه و زیر نویس شده است.

شناسایی ارزش ها

برای شناسایی ارزش ها در ابتدا باید بدانیم تفاوت ارزش با هدف چیست؟

ارزش‌ها و اهداف اساساً متفاوت هستند و اکثر ما را گیج می‌کنند. این مسئله به این دلیل است که ما در جامعه‌ای متمرکز بر هدف (نه جامعه‌ای متمرکز بر ارزش‌ها) زندگی می‌کنیم. اغلب مردم وقتی از کلمه “ارزش‌ها” استفاده می‌کنند، در واقع در مورد “اهداف” صحبت می‌کنند. تفاوت در اینجاست: ارزش‌ها، آنطور که شما می‌خواهید رفتار کنید را توصیف می‌کنند، در حالی‌که اهداف، آنچه را که می‌خواهید به دست آورید را توصیف می‌کنند. اگر می‌خواهید یک شغل عالی پیدا کنید، یک خانه بزرگ بخرید، شریک زندگی پیدا کنید، ازدواج کنید یا بچه‌دار شوید، همه این‌ها اهداف هستند. همه آنها را می‌توان در لیست “کارهایی که باید انجام داد” بررسی کرد: “هدف به دست آمد!”. در مقابل، ارزش‌ها عبارتند از نحوه رفتار شما: در حین حرکت به سمت اهداف، رسیدن به اهداف و حتی زمانی که به اهداف خود نمی‌رسید!

منبع: وقتی زندگی ضربه سختی می زند/ راس هریس(2022)

ترجمه: نرگس حسینی نیا، پیمان دوستی (1401)

برای مثال، اگر قرار است ارزش‌های شما عشق، مهربانی و مراقبت باشد، می‌توانید همین الان و برای همیشه به این شیوه رفتار کنید- حتی اگر هرگز به هدف مثلاً پیدا کردن شریک یا بچه دار شدن نرسیدید. اگر قرار است ارزش‌های شما در محل کار مولد، کارآمد، اجتماعی، بادقت و مسئولیت‌پذیر باشند، می‌توانید همین الان به این روش‌ها رفتار کنید، حتی اگر شغل‌تان کاملاً افتضاح باشد.

[cycloneslider id=”3″]

حالا فرض کنید می‌خواهید شما را دوست داشته باشند یا مورد احترام قرار بگیرید- آیا این‌ها ارزش هستند؟ نه، آنها اهداف هستند! آنها در تلاش برای به دست آوردن چیزی هستند- در این مثال، برای به دست آوردن عشق یا احترام از طرف دیگران هستند. ارزش‌های شما درباره این است که می‌خواهید در حین دنبال کردن آن اهداف (چه به آن‌ها برسید چه نرسید)، چه رفتاری داشته باشید. اگر می‌خواهید عشق بورزید یا محترم باشید، اینها ارزش‌ هستند؛ هر زمان که بخواهید می‌توانید نسبت به خود یا دیگران باعشق یا با‌احترام عمل کنید. اما دوست داشته شدن یا مورد احترام قرار گرفتن از سوی دیگران، اهداف هستند (برخی افراد آنها را «نیاز» می‌نامند)، و آنها خارج از کنترل ما هستند. ما نمی‌توانیم کاری کنیم که کسی ما را دوست داشته باشد یا به ما احترام بگذارد. اما اگر با عشق و احترام نسبت به خود و دیگران رفتار کنیم، این احتمال وجود دارد که در ازای آن، مورد محبت و احترام قرار بگیریم.

هم ارزش‌ها و هم اهداف مهم هستند، اما باید تفاوت‌های آنها را در نظر بگیریم. ساده‌ترین راه برای به خاطر سپردن تفاوت آنها این است که اهداف، آنچه را که می‌خواهم داشته باشم، به‌دست بیاورم یا به آن برسم را توصیف می کند. ارزش‌ها؛ اینکه من می‌خواهم با خودم، دیگران یا دنیای اطرافم چگونه رفتار کنم را توصیف می‌کنند.

اگر این موضوع هنوز چندان برای شما منطقی نیست، یا مفهوم کلی آن را درک کرده‌اید، اما کاملاً مطمئن نیستید که ارزش‌های شخصی شما چیست… یا نمی توانید آنها را حدس بزنید، این اتفاق کاملا طبیعی است. وقتی برای اولین بار با افراد درباره معنا، هدف یا ارزش‌ها صحبت می‌کنیم، اغلب مضطرب یا گیج می‌شوند، یا به اصطلاح مغزشان قفل می‌کند. بنابراین از طریق چند تمرین به آنها کمک می‌کنیم تا آن ‌را متوجه شوند. اولین مورد، شامل بیرون آوردن «خرد پنهانی» است که در زیر خود قضاوت‌گری خشن دفن شده است.

[cycloneslider id=”3″]

چطور ذهن‌تان می‌خواهد کمک کند؟

با چند لحظه وقت گذاشتن برای لنگر انداختن، این تمرین را شروع کنید.

اکنون برخی از قضاوت‌های خشن خود را که ذهن‌تان مدام به شما می‌گوید، به خاطر بیاورید.

یک لحظه برای نام‌گذاری این داستان یا الگو- شاید «خود قضاوتی» یا «داستان به اندازه کافی خوب نیست» یا «منتقد درونی»- وقت بگذارید.

اکنون در نظر بگیرید، وقتی ذهن‌تان شما را قضاوت می‌کند، چگونه می‌خواهد کمک کند؟

آیا سعی دارد به شما کمک کند از گذشته درس بگیرید؟

آیا این تلاشی برای حل یک مشکل، آماده کردن شما برای چیزی یا برنامه‌ریزی است؟

آیا سعی دارد شما را از چیزی در آینده نجات دهد، از شما محافظت کند یا شما را برای چیزی در آینده آماده کند؟

آیا شما را با کسی یا چیزی که مهم است مرتبط می‌کند؟

آیا به شما یادآوری می‌کند که مراقب خود یا شخص دیگری باشید؟

تلاش می‌کند به شما کمک ‌کند در چه چیزی متفاوت یا بهتر عمل کنید؟

سعی دارد چه ویژگی‌های شخصی‌ای را در شما آشکار کند؟

نمونه ای از فهرست ارزش‌های ACT به شما کمک می کند تا از آنچه واقعاً در زندگی شما مهم است آگاه باشید، که می توانید در مطلب فهرست ارزش ها آن را مطالعه کنید.

نقش سیستم عصبی روده در عملکرد روده

سیستم عصبی روده (ENS)، یا “مغز کوچک” در روده، به اعصاب دیواره روده اشاره دارد که نحوه واکنش روده به غذا را کنترل می کند و هضم، جذب مواد مغذی و دفع مواد زائد را تنظیم می کند.

منبع: https://www.psychologytoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

هنگامی که سیستم گوارش به درستی کار نمی کند، ممکن است علائمی مانند اسهال، یبوست، استفراغ و درد شکم رخ دهد. این پاسخ ها همگی شامل اعمال سیستم عصبی روده ای می شوند.

[cycloneslider id=”3″]

در دستگاه گوارش (GI)، زنجیره‌ای از اعصاب به نام مدارهای عصبی در دیواره روده قرار دارند. آنها ویژگی های مختلف عملکرد دستگاه گوارش مانند تحرک و ترشح را تنظیم می کنند. در حالی که این مدارهای عصبی می توانند توسط مغز کنترل شوند، می توانند به طور مستقل نیز عمل کنند. سیستم عصبی روده دارای ویژگی های خاص بسیاری است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

حساسیت: سیستم عصبی روده ENS می تواند ارگانیسم های مهاجم مانند باکتری ها و ویروس ها را حس کند. این یک واکنش محافظتی مانند استفراغ یا اسهال را فعال می کند. همچنین می تواند مواد مغذی را حس کرده و هضم را فعال کند.

تحرک روده: سیستم عصبی روده اطلاعات مربوط به مواد مغذی و پاتوژن های مهاجم را پردازش می کند. این کار رفتارهای مناسب روده را فعال می کند، مانند مخلوط کردن محتویات در اطراف، برای هضم یا حرکت دادن آنها در امتداد روده برای دفع.

ترشح: سیستم عصبی روده همچنین می تواند فعالیت ماهیچه ها یا غدد روده را فعال یا سرکوب کند.

[cycloneslider id=”3″]

سلول های عصبی روده همه این اعمال را تنظیم می کنند. در بیماران مبتلا به بیماری های گوارشی همراه با التهاب، مانند بیماری کرون یا کولیت اولسراتیو، فعالیت هایی مانند حساسیت، تحرک و ترشح تغییر می کند و افراد از طیف وسیعی از علائم رنج می برند.

اکتشافات اخیر نشان داده اند که التهاب منجر به تغییراتی در پاسخ اعصاب می شود. که می تواند تحرک و حساسیت دستگاه گوارش را مختل کند و ممکن است در اختلالات عملکردی دستگاه گوارش نقش داشته باشد. این تغییرات در عملکرد دستگاه گوارش می تواند طولانی مدت باشد و حتی پس از رفع التهاب نیز ادامه یابد.

[cycloneslider id=”3″]

نقش روانشناس در درمان مشکلات مزمن گوارشی

همانطور که گفته شد مدارهای عصبی موجود در دیواره روده را می توان توسط مغز کنترل کرد. محور روده و مغز (GBA) یک سیستم ارتباطی بین دستگاه گوارش و مغز است. این مسیر دو جهته است، یعنی مغز با روده ارتباط برقرار می کند و روده نیز اطلاعات را به مغز مخابره می کند. استرس – رویدادهای استرس زا و همچنین استرس طولانی مدت یا مکرر می توانند منجر به اختلال در تنظیم محور روده-مغز شوند.

بنابراین یکی از فرایندهای روان درمانی که توسط روانشناس سلامت در کار با افراد دارای مشکلات مزمن گوارشی مانند سندرم روده تحریک پذیر انجام می شود، کمک به آنها برای بازیابی اختلال ایجاد شده در محور روده- مغز است تا عملکرد این محور اصلاح شود.

چرا وقتی تشخیص برای شما، سندرم روده تحریک پذیر (IBS) است، توصیه می شود به روانشناس مراجعه کنید؟

بسیاری از افراد زمانی که پزشک به آنها توصیه می کند که به روانشناس مراجعه کنند، دچار پریشانی و اضطراب می شوند. این واکنش اغلب از این باور ناشی می‌شود که ارجاع به یک روانشناس، فرضیاتی را در مورد علائم «همه در سر شما» یا نتیجه «بیماری روانی» به همراه دارد.

منبع: MED.UNC.EDU

ترجمه: نرگس حسینی نیا

اینها دو تا از بزرگترین تصورات غلط در مورد عملکرد روانشناسی در یک محیط پزشکی هستند و اغلب می توانند مانع از دستیابی بیماران به کاهش معنی دار علائم شوند. در این مبحث، امیدوارم برخی از این تصورات نادرست، در مورد روانشناسی را در یک محیط پزشکی برطرف کنیم، و با انجام این کار، چند مورد از مزایایی را که ممکن است بتوانید در کار با یک روانشناس برای رسیدگی به علائم سندرم روده تحریک پذیر  خود به دست آورید، بیان کنم.

  • اول از همه اینکه، مشکلات جسمی شما واقعی است!
  • اگر پزشک به شما توصیه می کند که با یک روانشناس ملاقات کنید، به این معنی نیست که علائم “همه در سر شما هستند” یا نتیجه یک  “بیماری روانی” هستند.
  • تجربه شما از سندرم روده تحریک پذیر  احتمالاً برای شما ناتوان کننده خواهد بود و می تواند تأثیرات گسترده ای بر روی خودتان، عزیزان شما و فعالیت هایی که می خواهید در آن شرکت کنید داشته باشد.
  • اگر احساس بیماری می کنید و علائم زیادی از سندرم روده تحریک پذیر  دارید، ممکن است سطح استرس و ناراحتی بیشتری را نیز تجربه کنید. این استرس و ناراحتی به چرخه ای از بدتر شدن علائم کمک می کند که می تواند به سندرم روده تحریک پذیر  شدیدتر تبدیل شود.
  • روانشناسان و پزشکان با شما همکاری می کنند تا این چرخه را قطع کنید و به شما کمک کنند تا تعداد و شدت علائم خود را کاهش دهید. روانشناس بر افکار، احساسات و رفتارهایی تمرکز می‌کند که مانع مقابله مؤثر با علائم زیست‌پزشکی می‌شوند و همچنین بر آموزش شما و اطرافیان تمرکز دارد. یکی از سوالاتی که ممکن است هنگام ورود به دفتر روانشناس از شما پرسیده می شود؛ این است که “چه اقداماتی برای مراقبت از خود انجام می دهید؟” افزایش تعداد رفتارهای خودمراقبتی خوبی که در حال اجرای آنها هستید، اغلب جای خوبی برای شروع درمان علائم شما است.

گاهی اوقات بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با بار سنگین استرس ها و شرایط زندگی گذشته دست و پنجه نرم می کنند. در حالی که صحبت کردن در مورد این رویدادها گاهی اوقات می تواند مفید باشد. نیازی نیست که تمرکز، درمان باشد تا پیشرفت را مشاهده کنید. اغلب، یادگیری داشتن خوابِ خوب، بهداشت، کاهش استرس، و سایر راهبردهای مقابله ای برای مواجهه با موقعیت ها می تواند کمک زیادی به شما کند که به جای اینکه احساس کنید سندرم روده تحریک پذیر  شما را کنترل می کند، شما بیشتر بر علائم خود کنترل دارید. افزایش کنترل بر علائم، یکی دیگر از گام‌های بهبود سندرم روده تحریک پذیر  است. اغلب، افراد ناراحتی مربوط به مشکلات و مشکلات ناشی از علائم سندرم روده تحریک پذیر  را بیشتر تجربه می کنند تا خود علائم سندرم روده تحریک پذیر . به عنوان مثال، گاهی اوقات بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر  به دلیل ترس از بی اختیاری، هنگام خروج از خانه یا هر محیط “معروف” مضطرب می شوند. با گذشت زمان، این ترس افزایش می‌یابد و مکان‌ها و فعالیت‌های کمتری «امن» تلقی می‌شوند که منجر به کناره‌گیری از فعالیت‌هایی می‌شود که قبلاً از آنها لذت می‌بردید. این ترس یا “اضطراب پیش بینی” بخشی از یک چرخه معیوب است که در واقع می تواند علائم شما را بدتر کند یا حتی به یک دوره بی اختیاری کمک کند. از طریق مهارت آموزی و تمرین‌های رفتاری توسعه‌یافته، روان‌شناس می‌تواند به شما کمک کند این ترس‌ها را کاهش دهید و دوباره در فعالیت‌هایی که می‌خواستید شرکت کنید، در نتیجه به شما کمک می‌کند چرخه معیوب علائم خود را بشکنید.

[cycloneslider id=”3″]

روانشناسان همچنین برای بررسی رفتارها، افکار و احساساتی که مانع از مقابله موثر با علائم سندرم روده تحریک پذیر  شما می شوند، با شما همکاری می کنند. درست مانند پزشکان، هدف نهایی ما به عنوان روانشناس این است که خودمان را غیرضروری کنیم. ما این کار را با کمک به شما در توسعه مهارت‌های خود انجام می‌دهیم که به شما امکان می‌دهد موقعیت‌های چالش‌برانگیز را به طور مؤثرتری توسط خودتان مدیریت کنید. اگر با یک تشخیص پزشکی زندگی می کنید، به احتمال زیاد در حال حاضر “توصیه های” زیادی از اطرافیان خود دریافت کرده اید. به احتمال زیاد، یک روانشناس به شما “نصیحت” نمی کند. در عوض، او با شما همکاری خواهد کرد تا برنامه خود را برای رسیدگی به علائمی که شما را آزار می دهد، ایجاد کنید. برنامه ها و دستورالعمل های درمانی با هدف کلیِ کمک به بهبود تصویر علائم خود به صورت مشترک ایجاد می شوند.

[cycloneslider id=”3″]

پس روانشناسی چگونه کار می کند؟

هیچ جادویی وجود ندارد. سندرم روده تحریک پذیر  یک تشخیص است که شامل حساس شدن انتهای عصبی در دستگاه گوارش است. این حساسیت می تواند از منابع مختلف (عفونت، التهاب، استرس قابل توجه یا فعال شدن مزمن سیستم عصبی خودمختار) رخ دهد. این حساسیت باعث افزایش حجم علائم شما می شود. یکی از راه‌هایی که روان‌شناسان می‌توانند با شما کار کنند این است که به شما راه‌هایی را برای کاهش سرعت واکنش سیستم عصبی خودمختار، با استفاده از ابزارهای آرام‌سازی پیشرونده عضلانی، تصویرسازی هدایت شده، تمرکز متمرکز یا حتی بیوفیدبک آموزش دهند.

اساساً، یادگیری و تمرین این رفتارها، بر کاهش حجم علائم شما تأثیر می گذارد و می تواند تعداد روزافزونی از روزهای کم علائم را برای شما رقم بزند. سندرم روده تحریک پذیر  یک بیماری مزمن است. هیچ قرص جادویی وجود ندارد که علائم شما را از بین ببرد یا ساعت را به زمان «قبل از شروع همه چیز» برگرداند. به همین دلیل، تمرکز نهایی درمان با روانشناس، به حداقل رساندن ضعف و ناراحتی ای است که در نتیجه‌ی علائم خود، احساس می کنید.

[cycloneslider id=”3″]

این نکته مهم است که؛ فقط به این دلیل که یک روند بیماری، مزمن یا طولانی مدت است به این معنی نیست که شما باید از آن رنج ببرید. کار با روانشناس یکی از راه های دسترسی به طیف وسیعی از ابزارهای جدید برای زندگی با سندرم روده تحریک پذیر  است.

کار با یک روانشناس تنها بخشی از این رویکرد درمانی است و نشان داده شده است که مکملِ موثری برای درمان زیست پزشکی است. با استفاده از ترکیبی از ابزارها و طرح های مورد بحث در این مبحث، بیماران می توانند کاهش قابل توجهی در علائم خود مشاهده کنند.

درد چیست؟ منظور از درد حاد و یا مزمن چیست؟

وقتی سیگنال ها از طریق رشته های عصبی برای تفسیر به مغز می رسند، افراد احساس درد می کنند. این مسئله اغلب نتیجه آسیب بافتی است و به بدن اجازه می دهد تا به آن واکنش نشان دهد و از آسیب جلوگیری کند.

تجربه درد برای هر فردی متفاوت است و راه های مختلفی برای احساس و توصیف درد وجود دارد. این تنوع در برخی موارد می تواند تعریف و درمان درد را چالش برانگیز کند.

منبع:medicalnewstoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

درد می تواند کوتاه مدت یا طولانی مدت باشد و در یک مکان باقی بماند یا در سراسر بدن پخش شود.

در این پست به علل و انواع مختلف درد، راه های تشخیص آن و نحوه مدیریت حس ها می پردازیم.

[cycloneslider id=”3″]

علل

افراد زمانی احساس درد می کنند که اعصاب خاصی به نام گیرنده های درد، آسیب بافتی را شناسایی کرده و اطلاعات مربوط به آسیب را در طول طناب نخاعی به مغز منتقل می کنند.

به عنوان مثال، لمس یک سطح داغ پیامی را از طریق یک قوس بازتابی در نخاع ارسال می کند و باعث انقباض فوری عضلات می شود. این انقباض دست را از سطح داغ دور می کند و آسیب بیشتر را محدود می کند.

این رفلکس قبل از رسیدن پیام به مغز اتفاق می افتد. هنگامی که پیام درد می رسد، باعث می شود که فرد احساس ناخوشایندی کند – درد.

تفسیر مغز از این سیگنال ها و کارایی کانال ارتباطی بین گیرنده های درد و مغز نحوه تجربه درد را به فرد دیکته می کند.

مغز همچنین ممکن است مواد شیمیایی حس خوب مانند دوپامین را برای مقابله با اثرات ناخوشایند درد آزاد کند.

در سال 2011، محققان تخمین زدند که درد سالانه بین 560 تا 635 میلیارد دلار هزینه درمان، دستمزدهای از دست رفته و روزهای از دست دادن کار برای ایالات متحده هزینه دارد.

انواع

درد می تواند حاد یا مزمن باشد منبع مورد اعتماد.

درد حاد

این نوع درد عموماً شدید و کوتاه مدت است. به این صورت است که بدن فرد را از آسیب یا آسیب بافتی موضعی آگاه می کند. درمان آسیب زمینه ای معمولاً درد حاد را برطرف می کند.

درد حاد واکنش جنگ یا گریز بدن را تحریک می کند که اغلب منجر به ضربان قلب و سرعت تنفس سریع تر می شود.

انواع مختلفی از درد حاد وجود دارد:

درد جسمی: فرد این درد سطحی را روی پوست یا بافت های نرم درست زیر پوست احساس می کند.

درد احشایی: این درد از اندام‌های داخلی و پوشش‌های حفره‌های بدن منشا می‌گیرد.

درد ارجاعی: فرد درد احشایی را در مکانی غیر از منبع آسیب بافتی تجربه می کند. به عنوان مثال، افراد اغلب در هنگام حمله قلبی شانه درد را تجربه می کنند.

[cycloneslider id=”3″]

درد مزمن

این نوع درد به مراتب بیشتر از درد حاد طول می کشد و اغلب درمان ندارد. درد مزمن می تواند خفیف یا شدید باشد. همچنین می تواند مداوم باشد، مانند آرتریت، یا متناوب، مانند یک دوره میگرن. درد متناوب در موارد مکرر رخ می دهد اما بین شعله ور شدن متوقف می شود.

واکنش‌های جنگ یا گریز سرانجام در افراد مبتلا به درد مزمن متوقف می‌شود، زیرا سیستم عصبی سمپاتیک که این واکنش‌ها را تحریک می‌کند با محرک درد سازگار می‌شود.

اگر موارد کافی از درد حاد رخ دهد، می توانند سیگنال های الکتریکی را در سیستم عصبی مرکزی (CNS) ایجاد کنند که باعث تحریک بیش از حد رشته های عصبی می شود.

این اثر به عنوان “Windup” شناخته می شود، که تجمع سیگنال های الکتریکی را با یک اسباب بازی باد کردن مقایسه می کند.

پیچیدن یک اسباب بازی با شدت بیشتر باعث می شود که اسباب بازی برای مدت طولانی تری سریعتر کار کند. درد مزمن نیز به همین صورت عمل می کند، به همین دلیل است که فرد ممکن است مدت ها پس از رویدادی که برای اولین بار آن را ایجاد کرده احساس درد کند.

توصیف درد

روش‌های تخصصی‌تر دیگری برای توصیف درد وجود دارد.

شامل:

  • درد نوروپاتیک: این درد به دنبال آسیب به اعصاب محیطی که مغز و نخاع را به بقیه بدن متصل می کند، رخ می دهد. می تواند مانند شوک الکتریکی احساس شود یا باعث حساسیت، بی حسی، سوزن سوزن شدن یا ناراحتی شود.
  • درد فانتومی: درد فانتومی پس از قطع عضو ایجاد می شود. این به احساسات دردناکی اشاره دارد که انگار از اندام گم شده می آیند.
  • درد مرکزی: این نوع درد اغلب به دلیل انفارکتوس، آبسه، تومور، دژنراسیون یا خونریزی در مغز و نخاع رخ می دهد. درد مرکزی ادامه دارد و از خفیف تا بسیار شدید متغیر است. افراد مبتلا به درد مرکزی احساس سوزش، درد و فشار را گزارش می دهند.

دانستن نحوه توصیف درد می تواند به پزشک کمک کند تا تشخیص دقیق تری ارائه دهد.

[cycloneslider id=”3″]

تشخیص

توصیف ذهنی یک فرد از درد، در تشخیص به پزشک کمک می کند.

هیچ مقیاس عینی برای تشخیص نوع درد وجود ندارد، بنابراین پزشک سابقه درد را بررسی می کند.

پزشکان از فرد می خواهند که موارد ذیل را شرح دهد:

  • ویژگی همه دردها، مانند سوزش، نیش زدن، یا چاقو زدن
  • محل، کیفیت و پراکندگی درد، به این معنی که فرد درد را در کجا احساس می‌کند، چه احساسی دارد، و به نظر می‌رسد که تا چه اندازه گسترش یافته است.
  • چه عواملی باعث تشدید و تسکین درد می شود
  • زمان هایی که درد در طول روز رخ می دهد
  • تأثیر آن بر عملکرد روزانه و خلق و خوی فرد
  • درک فرد از درد خود

چندین سیستم می توانند درد را شناسایی و درجه بندی کنند. با این حال، مهم ترین عامل در تشخیص دقیق، ارتباط واضح بین فرد و پزشک است.

سندرم روده تحریک پذیر (IBS)

سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یکی از شایع ترین بیماری های دستگاه گوارش است. IBS، در غیاب هر بیماریِ مُسَبِب دیگری، به عنوان وجود درد یا ناراحتی شکمی با تغییر عادات روده تعریف می شود. تشخیص IBS از زمان اولین کشف آن تا کنون تکامل یافته است و امروزه از معیارهای تشخیصی Rome IV برای تشخیص IBS استفاده می شود. بسته به زیر کلاس IBS، علائم را می توان با انواع داروها و عوامل غیردارویی مدیریت کرد. با این وجود، درمان IBS باید فردی باشد و یک عامل مهم در مدیریت، رابطه قوی بیمار و پزشک است. این فعالیت ارزیابی و مدیریت را باهم بررسی می کند و نقش تیم بین حرفه ای را در شناخت و مدیریت این شرایط برجسته می کند.

علت IBS گسترده است و به وضوح درک نشده است. با این حال، تحرک، احساس احشایی، تعامل مغز و روده و ناراحتی روانی اجتماعی می توانند در ایجاد IBS نقش داشته باشند.

منبع: نیکلاس پاتل و کارن شاکلفورد (۲۰۲۲)

ترجمه: نرگس حسینی نیا (۱۴۰۱)

نزدیک به 12 درصد از بیماران برای شکایات مربوط به IBS به دنبال مراقبت های پزشکی در مراقبت های اولیه هستند. مطالعات نشان داده اند که شیوع IBS بین ده تا پانزده درصد است. با این حال، اکثر این بیماران به دنبال مراقبت های پزشکی نیستند.

IBS در آمریکای جنوبی تقریباً 21 درصد و کمترین میزان شیوع آن در آسیای جنوب شرقی با 7 درصد است. در ایالات متحده، کانادا، علائم IBS 1.5 تا 2 برابر بیشتر از مردان در میان زنان شایع است. علاوه بر این، زنان بیشتر احتمال دارد که درد شکم و یبوست را گزارش کنند، در حالی که مردان بیشتر احتمال دارد اسهال را گزارش کنند. شیوع IBS نیز با افزایش سن کاهش می یابد. IBS همچنین می تواند به تشخیص های خاص تری تقسیم شود که شامل IBS با اسهال (IBS-D)، IBS با یبوست (IBS-C) و IBS با الگوهای روده مختلط (IBS-M) می شود. شیوع این سه تشخیص در ایالات متحده و اروپا متفاوت است. در ایالات متحده، توزیع برابری از این تشخیص ها وجود دارد، در حالی که، در اروپا، IBS-C یا IBS-M می تواند شایع تر باشد.

آسیب شناسی (پاتوفیزیولوژی)

پاتوفیزیولوژی IBS گسترده است و شامل ناهنجاری هایی از جمله حرکت، احساس احشایی، تعامل مغز و روده و پریشانی روانی-اجتماعی است. یکی از این موارد معمولاً در اکثر بیماران IBS قابل مشاهده است. با این حال، همه علائم را نمی توان به آنها نسبت داد. مطالعات اخیر همچنین نشان داده‌اند که تغییر فعال‌سازی سیستم ایمنی روده و میکروبیوم روده و کولون با IBS مرتبط است. عوامل محیطی در ایجاد IBS عبارتند از استرس های اولیه زندگی، عدم تحمل غذایی، آنتی بیوتیک ها و عفونت های روده ای. بیماران اغلب شکایت دارند که علائم IBS مربوط به مصرف غذا است. با این حال، یک آلرژن غذایی واقعی سهم محدودی در IBS دارد

IBS معمولاً شامل درد یا ناراحتی شکمی، تغییر عادات روده همراه با یبوست، اسهال یا هر دو است. سایر شکایات در بیماران مبتلا به IBS شامل نفخ، اتساع، علائم ناشی از مصرف غذا و تغییر در محل درد و الگوی مدفوع با گذشت زمان است. علائم نگران کننده شامل شروع بعد از سن 50 سالگی، علائم شدید یا پیشرونده، کاهش وزن غیر قابل توضیح، اسهال شبانه، خونریزی مقعدی، کم خونی فقر آهن، یا سابقه خانوادگی بیماری های گوارشی ارگانیک مانند سرطان روده بزرگ، بیماری سلیاک یا التهابی است.

ارزیابی

اگر هیچ یافته هشدار دهنده ای وجود نداشته باشد (کاهش وزن، هماتوشزی، کمبود آهن)، انجام آزمایش های تشخیصی معمول توصیه نمی شود. اگر علائم معمولی IBS نیستند یا علائم هشدار وجود دارند، باید شمارش کامل سلول‌های خون، پانل متابولیک جامع، نشانگرهای التهابی مانند سرعت رسوب گلبول‌های قرمز یا پروتئین واکنش‌گر C و سطح هورمون محرک تیروئید بررسی شود.  اگر اسهال غالب است، لکوسیت‌های مدفوع و آزمایش‌های مدفوع برای کلستریدیوم دیفیسیل، ژیاردیا و کریپتوسپوریدیوم، در صورت لزوم، باید تجویز شود. آزمایش برای بیماری سلیاک نیز ممکن است مورد نیاز باشد و ترانس گلوتامیناز بافتی یا TTG-IgA را می توان به دست آورد. زمانی که سابقه خانوادگی بیماری التهابی روده، سرطان روده بزرگ یا علائم هشدار دهنده وجود داشته باشد، کولونوسکوپی ممکن است مفید باشد. اگر بیمار اسهال داشته باشد، نمونه برداری تصادفی باید در کولونوسکوپی انجام شود.

درمان / مدیریت

یکی از مهمترین اهداف در مدیریت بیماران IBS، ایجاد یک رابطه قابل اعتماد بیمار-پزشک با گوش دادن فعالانه، نشان دادن همدلی و تعیین انتظارات واقع بینانه برای درمان است.  IBS یک اختلال مبتنی بر علائم است و بنابراین اهداف درمانی با هدف رفع علائمی مانند درد، نفخ، گرفتگی عضلات، و اسهال یا یبوست است. برای یبوست، مکمل‌های فیبر و ملین‌ها می‌توانند مفید باشند، در حالی که در افراد مبتلا به اسهال، داروهایی مانند لوپرامید یا پروبیوتیک‌ها می‌توانند مفید باشند. علاوه بر این، افزایش فعالیت بدنی می تواند زمان عبور کولون را افزایش دهد و علائم را بهبود بخشد. بیماران همچنین اغلب مصرف غذا را با علائم IBS مرتبط می کنند. غذاهایی مانند محصولات گندم، پیاز، میوه‌ها، سبزیجات، سوربیتول و برخی از لبنیات می‌توانند شامل کربوهیدرات‌های با زنجیره کوتاه، کم جذب و بسیار قابل تخمیر باشند که به نام FODMAP شناخته می‌شوند. FODMAPs با افزایش علائم گوارشی در بیماران IBS ارتباط دارد. بیمارانی که علائم شکمی ثابت و مزمن دارند اغلب می‌توانند به داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای با دوز پایین (TCAs) یا مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs) پاسخ دهند.

ریفاکسیمین یک آنتی بیوتیک با طیف وسیع غیر قابل جذب است که گاهی برای درمان بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر استفاده می شود. اثربخشی ریفاکسیمین در بیماران مبتلا به IBS به عنوان شواهدی برای حمایت از این ایده استفاده می شود که رشد بیش از حد باکتری ها در علت IBS نقش دارد.

تشخیص های افتراقی

تشخیص افتراقی IBS گسترده است و در نهایت به این بستگی دارد که آیا بیمار اسهال یا یبوست غالب دارد یا خیر. اگر بیمار مبتلا به IBS با اسهال باشد، تفاوت‌ها شامل عدم تحمل لاکتوز، مصرف کافئین، مصرف الکل، عفونت‌های گوارشی (ژیاردیا، آمیب، HIV)، بیماری التهابی روده، اسهال ناشی از دارو (مصرف آنتی‌بیوتیک، مهارکننده پمپ پروتون، ضد التهاب غیر استروئیدی است. داروها، مهارکننده های ACE، شیمی درمانی)، بیماری سلیاک، بدخیمی ها، سرطان کولورکتال، پرکاری تیروئید، VIPoma و کولیت ایسکمیک. اگر یبوست علائم غالب باشد، تفاوت ها می تواند شامل مصرف ناکافی فیبر، بی تحرکی، بیماری پارکینسون، مولتیپل اسکلروزیس، آسیب ستون فقرات، دیابت، کم کاری تیروئید، هیپرکلسمی، ناشی از دارو (افیون ها، مسدود کننده های کانال کلسیم، داروهای ضد افسردگی، کلونیدین) باشد. انسداد روده، اندومتریوز و بیماری دیورتیکولی. اگر شرح حال بیمار حاکی از یکی از این بیماری ها باشد، باید آزمایش های آزمایشگاهی مناسب انجام شود.

پیش آگهی

IBS پیش آگهی خوبی دارد و بعید است که تشخیص در پیگیری تغییر کند. استفاده از خدمات بهداشتی سرپایی توسط بیماران IBS در صورت ایجاد تعامل مثبت پزشک و بیمار می تواند کاهش یابد.

طبقه بندی

IBS را می توان به IBS-C، IBS-D یا IBS-M طبقه بندی کرد. اگرچه برخی از درمان‌ها بین گروه‌ها یکسان است، اما هر زیر طبقه‌بندی منحصربه‌فرد است و درمان‌های متفاوتی دارد که بر علائم مختلف متمرکز است.

عملکرد تیم سلامت

IBS می تواند یک سندرم بسیار ناتوان کننده برای بیماران باشد و نشان داده شده است که دلیل بسیار رایجی برای مراجعه به پزشک است. وجود یک رویکرد بین حرفه ای در مورد مراقبت از این بیماران بسیار مهم است زیرا می تواند کیفیت زندگی را بهبود بخشد، داروهای مورد نیاز را کاهش دهد و علائم IBS را بسیار بهتر مدیریت کند.این تیم می تواند شامل ارائه دهندگان مراقبت های اولیه، متخصصین گوارش، روانشناسان، پرستاران آموزش دیده تخصصی و داروسازان باشد.

بخش سوم: خلاصه‌ای از کتاب جاناتان مرغ دریایی

در این قسمت، خلاصه‌ای از کتاب جاناتان مرغ دریایی، اثر ریچارد باخ با ترجمه‌ی نسیم امیر عظیمی، که توسط انتشارات ثالث، منتشر شده است را با شما به اشتراک می‌گذاریم.

توجه: این خلاصه صرفا به منظور معرفی این کتاب می‌باشد و حقوق مادی و معنوی آن، برای انتشارات مربوطه محفوظ می‌باشد.

خلاصه‌ای از بخش سوم:

جاناتان حالا دیگر تصمیم گرفته بود مانند مرغان دیگر باشد، احساس بهتری داشت. دیگر تلاش و شکستی در کار نخواهد بود. در تاریکی شب با خود مرور می کرد؛ آه چه زیبا بود، پرواز…. رها از هر اندیشه ای …. و صدای درونش زیبایی های تجربه هایش را به او یادآوری می کردند. اما او سعی می کرد به صداها توجهی نکند. به تمرینات پروازش در تاریکی فکر می کرد….. اما «… مرغان دریایی هرگز در تاریکی پرواز نمی کنند! اگر بنا بود در تاریکی پرواز کنی، باید چشمان جغد می داشتی! باید مغزی پیشرفته تر می داشتی! بال های کوتاه شاهین باید از آنِ تو می بود»…….

آنجا در دل شب در یک لحظه درد و رنجِ تصمیمی که گرفته بود ناپدید شد…. «بال های کوتاه، بال های کوتاه شاهین». و بله…. راه حل همین بود «تنها چیزی که نیاز دارم بال های کوچک و کتاه است، کافی است پرهایم را بیشتر جمع کنم و تنها با نوک بالهایم بپرم!

بال های کوتاه!» پس… پرواز کرد …. پرواز کرد تا ارتفاع پنج هزار پایی…..  عهد و پیمانی که بسته بود همه از یادش رفت. ام از پیمان شکنی خود پروایی نداشت. این پیمان فقط به درد مرغانی می خورد که عادی بودن را پذیرفته اند. کسی که به اوج آموخته هایش می رسد، نیازی به این عهد و پیمان ندارد.

بخش دوم: خلاصه‌ای از کتاب جاناتان مرغ دریایی

در این قسمت، خلاصه‌ای از کتاب جاناتان مرغ دریایی، اثر ریچارد باخ با ترجمه‌ی نسیم امیر عظیمی، که توسط انتشارات ثالث، منتشر شده است را با شما به اشتراک می‌گذاریم.

توجه: این خلاصه صرفا به منظور معرفی این کتاب می‌باشد و حقوق مادی و معنوی آن، برای انتشارات مربوطه محفوظ می‌باشد.

خلاصه‌ای از بخش دوم:

بیشتر مرغان دریایی، زحمتی بیش از آموختن ساده ترین اصول پرواز به خود نمی‌دهند. فقط یاد می گیرند چطور از سواحل به سوی غذا پرواز کنند و چطور بازگردند.

برای بسیاری از مرغان، صرفا غذا خوردن مهم است و نه پرواز. اما برای جاناتان، پرواز بود که ارزش داشت، نه غذا.

جانان بیش‌تر از هر چیز دیگری عاشق پرواز بود. جاناتان می دانست که با این طرز فکر، مرغان دیگر او را نمی پذیرند. در این بین در برابر نگرانی پدر و مادر که از او خواسته بودند مثل مرغان دریایی دیگر باشد و اگر قرار است چیزی یاد بگیرد، بهتر است با توجه به نزدیک شدن زمستان، سعی کند راه های بدست آوردن غذا را یاد بگیرد، چرا که اگر چه پرواز خوب است اما پروازِ مرغان دریایی برای پیدا کردن غذا و سیر کردن شکم است. برای همین جاناتان مطیعانه تصمیم گرفت مدتی را مثل مرغان دیگر سپری کند.

تا اینجا گفتیم که جاناتان مطیعانه تصمیم گرفت مثل مرغان دیگر روزگارش را سپری کند.

اما در خلوت خود می اندیشید که: «چه بیهوده! می توانستم این همه وقت را صرف یاد گرفتن پرواز کنم، چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد». پس دوباره به خلوت خود بازگشت و همچنان به تمرین ادامه داد. تمرین و تمرین و تمرین. ما نمی توانست در ارتفاعی که می خواهد پرواز کند. با خود اندیشید: «اما نه، به پایان راه رسیده ام، تمام چیزهایی که آموخته ام دیگر تمام شد. من یک مرغ دریایی مثل مرغان دیگرم و مثل آنها پرواز می کنم» و نا امید به سمت ساحل پرواز کرد.

بخش اول: خلاصه‌ای از کتاب جاناتان مرغ دریایی

در این قسمت، خلاصه‌ای از کتاب جاناتان مرغ دریایی، اثر ریچارد باخ با ترجمه‌ی نسیم امیر عظیمی، که توسط انتشارات ثالث، منتشر شده است را با شما به اشتراک می‌گذاریم.

توجه: این خلاصه صرفا به منظور معرفی این کتاب می‌باشد و حقوق مادی و معنوی آن، برای انتشارات مربوطه محفوظ می‌باشد.

خلاصه‌ای از بخش اول:

کتاب جاناتان مرغ دریایی، کتابی است که مرغان دریایی داستان آن را پیش می‌برند. ‌این کتاب کوتاه  یک مرغ دریایی به نام جاناتان لیوینگستون ‌را معرفی میکند که با مرغان دریایی دیگر متفاوت است و نمی‌خواهد زندگی‌ای شبیه آنها داشته باشد.

جاناتان دنبال چیزهای بیشتری از زندگی است. زندگی‌ای که تنها برای زنده ماندن سپری می‌شود او را اقناع نمی‌کند. جاناتان به پرواز فکرمی‌کند و از از اعماق وجودش تلاش می‌کند که پرواز را یاد بگیرد و بتواند با سرعت بیشتر و تا ارتفاع بالاتر پرواز کند.

جاناتان کمی از مرغان دیگر فاصله می‌گیرد و سعی می‌کند به تنهایی پرواز را بیاموزد. به تدریج دیگران شروع به ابراز نگرانی و حتی تمسخر درباره‌ی کارهای او می‌کنند. جاناتان تمام وجود خود را برای یادگیری پرواز گذاشته و سعی می‌کند که اهمیتی به آنان ندهد.

هیچ‌کسی او را درک نمی‌کند. پدر و مادر جاناتان درمورد نتیجه‌ی کارهای او نگران‌اند و نمی‌توانند خواسته‌ی پسرشان را بفهمند. هرروز که می‌گذشت جاناتان درک بهتری از پرواز پیدا می‌کرد تااینکه اتفاقی افتاد.