ابعاد روانی بیماری مزمن گوارشی

فشار روانی ناشی از بیماری‌های مزمن جسمی

منبع: مقالات ذکرشده در انتهای متن

ترجمه و جمع بندی: دکتر نرگس حسینی نیا

بیماری‌های مزمن جسمی از نظر روانی برای افرادی که آن را تجربه می‌کنند، طاقت‌فرسا هستند و اختلالات روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب در بین چنین افرادی که اغلب نیاز به تنظیم سبک زندگی و آرزوهای خود برای تطبیق با بیماری جسمی خود دارند، شایع‌تر است. به عنوان مثال، میزان اختلالات خلقی در بین جمعیت بیماران دیابتی و آرتریت روماتوئید حدود 25٪ است و در بین بیماران سرطانی به بیش از 30٪ افزایش می‌یابد، در حالی که این میزان در بین جمعیت عمومی تنها 4 تا 8٪ است.

منبع فشار روانی ممکن است مستقیماً با بیماری جسمی مزمن مانند عفونت ریه که منجر به هیپوکسی و خلق و خوی پایین می‌شود، مرتبط باشد، یا رژیم درمانی که برای درمان بیماری مزمن زمینه‌ای در نظر گرفته شده است، خود ممکن است باعث بی‌ثباتی روانی شود، جایی که شیمی‌درمانی مخرب‌تر از سرطان است، یا جایی که استروئیدهای تجویز شده منجر به تغییر خلق و خو می‌شوند.

مراقبت از افراد مبتلا به بیماری جسمی مزمن می‌تواند به همان اندازه برای روان مراقبان و پزشکان طاقت‌فرسا باشد، چرا که ممکن است مجبور باشند شاهد زوال یکی از عزیزان یا صدها بیمار در طول سال‌های متمادی باشند. این مقاله به بررسی چگونگی تأثیر بیماری‌های جسمی مزمن بر سلامت روان افراد مبتلا و مراقبان این افراد می‌پردازد. 

بیماری مزمن چیست و چگونه بر سلامت روان ما تأثیر می‌گذارد؟

 بیماری مزمن به عنوان وضعیتی تعریف می‌شود که حداقل یک سال یا بیشتر طول می‌کشد و نیاز به مراقبت پزشکی مداوم دارد یا به طور قابل توجهی فعالیت‌های روزانه را محدود می‌کند. در مواردی که بیماری مزمن خاص باعث درد و پریشانی مداوم یا مکرر می‌شود، تأثیر روانی بالقوه آن آشکار است.

در بسیاری از موارد، ممکن است برای چنین بیمارانی تسکین درد به صورت طولانی مدت تجویز شود. با این حال، این استراتژی علت اصلی درد را برطرف نمی‌کند و استفاده مداوم از مسکن‌ها عوارضی دارد. شاید روان درمانی برای کسانی که درد مزمن را تجربه می‌کنند، مهم‌تر از دردی باشد که مستقیماً تجربه می‌کنند، و تأثیر نهایی آن بر سبک زندگی آنهاست، جایی که بیماری ممکن است مانع از مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، ورزش و عادات خواب سالم شود که به عنوان عوامل ایجاد اختلالات روانی مانند افسردگی شناخته می‌شوند.

کاهش فعالیت بدنی، به نوبه خود، می‌تواند احتمال چاقی و سایر بیماری‌های جسمی را افزایش دهد و متعاقباً فشار روانی را بیشتر کند و یک حلقه بازخورد منفی ایجاد کند. در موارد بیماری شدید یا لاعلاج، بیمار فشارهای روانی بیشتری را در رابطه با ترس از مرگ، ترک خانواده و عزیزان خود و فشارهای مالی بالقوه ی بیشتر برای خود و عزیزانش در آینده تجربه می‌کند.

مشکلات مربوط به روان همزمان در میان مبتلایان به بیماری‌های مزمن بسیار رایج است، به طوری که حدود نیمی از افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان در انگلستان، نوعی بیماری مزمن را نیز تجربه می‌کنند، یا 30٪ از افراد مبتلا به یک بیماری مزمن، یک مشکل سلامت روان را نیز تجربه می‌کنند.

بیماری‌های مزمن می‌توانند علائم روانی نامطلوبی را در جمعیت ایجاد کنند، اگرچه جالب توجه است که شواهد قوی نشان می‌دهد که ابتلا به یک اختلال روانشناختی، فرد را بیشتر مستعد ابتلا به بیماری‌های مزمن جسمی می‌کند. به عنوان مثال، افسردگی با در نظر گرفتن پیامدهای احتمالی مانند فعالیت بدنی کمتر، خطر ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب و بیماری ایسکمیک قلب را تا ۱۰۰٪ افزایش می‌دهد.

همانطور که انتظار می‌رود، اکثر مطالعات نشان می‌دهند که میزان ابتلا به بیماری‌های روانشناختی زمانی که بیماران چندین بیماری مزمن را تجربه می‌کنند، افزایش می‌یابد. داده‌های حاصل از بررسی سلامت جهانی نشان می‌دهد که فردی که به دو یا چند بیماری مزمن مبتلا است، هفت برابر بیشتر از فردی که تنها یک بیماری دارد، احتمال ابتلا به افسردگی را دارد.

همچنین نشان داده شده است که وضعیت اجتماعی-اقتصادی، پیش‌بینی‌کننده‌ی قوی فراوانی بیماری‌های مزمن و فشار روانی همراه با آن است.

چگونه می‌توان فشار روانی ناشی از بیماری‌های مزمن جسمی را درمان کرد؟

 درمان روانشناختی می‌تواند به صورت فردی یا گروهی برای بیمارانی که از بیماری‌های مزمن رنج می‌برند، مفید باشد. به عنوان مثال، درمان شناختی رفتاری، پاسخ رفتاری و شناختی به درد را هدف قرار می‌دهد. این درمان تلاش می‌کند تا در مورد آرامش، مدیریت خلق و خو و ارتباط موثر آموزش دهد و امیدوار است افکار ناسازگار بیمار را در مورد بیماری‌اش تغییر دهد. از طرف دیگر، درمان رفتاری-عملی از تقویت مثبت و تنبیه برای تغییر رفتار و افکار مربوط به بیماری استفاده می‌کند.

جالب توجه است که رویکردهای درمانی خاص، بهترین تأثیر را در هنگام اعمال بر فشارهای روانی ناشی از منابع مزمن خاص نشان داده‌اند. درد پیچیده منطقه‌ای یا غیر اختصاصی به خوبی توسط بیمارانی که تحت درمان رفتاری-عملی قرار می‌گیرند، سازگار می‌شود، در حالی که افرادی که درد اسکلتی-عضلانی خاص‌تری دارند، با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به خوبی کنار می‌آیند، که در آن شرکت‌کنندگان تشویق می‌شوند راه‌هایی برای حل این اختلال پیدا کنند.

کسانی که بیماری‌های مزمنی را تجربه می‌کنند که عموماً بر کیفیت زندگی تأثیر می‌گذارند، به گونه‌ای که نمی‌توان از آنها اجتناب کرد، مانند سرطان، آرتروز، سندرم روده تحریک‌پذیر یا میگرن مزمن، بهتر است با تکنیک‌های کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی درمان شوند، که رویکردی “بدون تلاش خاص” را برای مدیریت درد با استفاده از تکنیک‌های تنفس و مدیتیشن آموزش می‌دهد.

بیماری‌های مزمن چگونه بر مراقبان تأثیر می‌گذارند؟

 همچنین میزان بالای اضطراب و افسردگی در بین دوستان نزدیک و مراقبان خانوادگی افراد مبتلا به بیماری مزمن گزارش شده است که از منابع بالقوه زیادی ناشی می‌شود. افرادی که بیماری مزمن دارند ممکن است کمتر بتوانند کار کنند و درآمد داشته باشند، احتمالاً از طریق انزوا یا پرخاشگری فشار روانی را ابراز می‌کنند و همچنین ممکن است بار مراقبتی مستقیمی را برای عزیزان خود ایجاد کنند و از زوایای مختلف عوامل استرس‌زای روانی را برای مراقبان ایجاد کنند. در پاسخ، زندگی آنها احتمالاً تغییر می‌کند و مجبور می‌شوند برای جبران کسری بودجه، کار بیشتری انجام دهند یا شغل خود را به طور کامل رها کنند تا مراقبت ارائه دهند.

گزینه‌های درمانی برای کمک به کاهش فشار روانی وارده بر مراقبان، شامل گروه‌های حمایتی مختلف و گزینه‌های مشاوره نیز می‌شود که اکثر آنها تلاش می‌کنند تا از طریق آموزش در مورد بیماری، بحث در مورد اینکه عزیزشان که بیماری را تجربه می‌کند چه احساسی دارد و آمادگی برای احتمالات آینده، پذیرش را تشویق کنند.

پزشکان نیز اغلب تحت تأثیر فشار روانی قرار می‌گیرند، به خصوص هنگام کار با افرادی که بیماری‌های مزمن یا لاعلاج جدی دارند، به خصوص در موارد کودکان. عواقب احتمالی افزایش فشار روانی بر پزشکان می‌تواند شامل کاهش ظرفیت کاری و ترک احتمالی حرفه باشد و صنعت مراقبت‌های بهداشتی را از یک متخصص آموزش دیده محروم کند. اکثر مقامات بهداشتی، سلامت روان کارکنان را با حساسیت ویژه نسبت به افرادی که در موقعیت‌هایی با استرس روانی بالا کار می‌کنند، رصد می‌کنند و عموماً آموزش‌هایی در رابطه با توسعه مکانیسم‌های مقابله ارائه می‌دهند.

به طور کلی هر بیماری مزمنی زندگی را تغییر می‌دهد و افراد اغلب برای سازگاری با وضعیت جدید خود تلاش می‌کنند و در نتیجه فشار روانی شدیدی را متحمل می‌شوند. با بهبود مداخلات پزشکی و نظارت بر سلامت در سراسر جهان، بخش بیشتری از جمعیت عمومی عمر طولانی‌تری دارند و بیشتر دچار بیماری‌های مزمن مانند آرتروز، دیابت و زوال عقل و بسیاری دیگر می‌شوند. هزینه‌های ارائه مراقبت نیز به دلیل بیماری‌های روانی همراه که نیاز به درمان دارند و ممکن است شرایط دیگری را ایجاد کنند، افزایش می‌یابد.

منابع :

جوث، وی.، اسمیت، جی. ام، و سانتوزی، ای. ام (2008). چه احساسی دارید؟ عزت نفس، عاطفه، استرس، تعامل اجتماعی و شدت علائم را در طول زندگی روزمره در بیماران مبتلا به بیماری مزمن پیش‌بینی می‌کند.  مجله روانشناسی سلامت ،  13 (7)، 884-894.

سیلور، ای‌جی، باومن، ال‌جی، و ایریس، اچ‌تی (1995). روابط عزت نفس و خودکارآمدی با پریشانی روانی در مادران کودکان مبتلا به بیماری‌های مزمن جسمی. روانشناسی سلامت، 14(4)، 333. دانیل شوارتز، دی.، عوارض روانی بیماری‌های مزمن

لیم، جی دبلیو، و زبراک، بی. (2004). مراقبت از اعضای خانواده مبتلا به بیماری جسمی مزمن: بررسی انتقادی متون مربوط به مراقبان.  سلامت و کیفیت زندگی.

ترنر، جی. و کلی، بی. (2000). ابعاد عاطفی بیماری‌های مزمن. مجله پزشکی وسترن، 172(2)، 124-128. نیلور، سی. و همکاران. (۲۰۱۲). بیماری‌های مزمن و سلامت روان، هزینه بیماری‌های همراه.

استورجن، جی.. (2014). درمان‌های روان‌شناختی برای مدیریت درد مزمن.  تحقیقات روانشناسی و مدیریت رفتار ، 115.

روانشناس چطور می تواند به شما در مدیریت و سازگاری بیماری مزمن کمک کند؟

تدوین و گردآوری:

دکتر نرگس حسینی نیا- روانشناس سلامت

روانشناس از یک رویکرد کل نگر برای کمک به مراجعان برای سازگاری با علائم بیماری خود استفاده می کند. این بدان معناست که کار روانشناس فراتر از یادگیری پذیرش تشخیص شماست. روانشناس جنبه های فیزیکی، معنوی، شناختی، اجتماعی و عاطفی را که تحت تاثیر شرایط شما قرار می گیرد، بررسی خواهد کرد.

روانشناس همچنین بر چگونگی تأثیر تشخیص شما بر روابط یا کار شما تمرکز خواهیم کرد. از طریق جلسات روان درمانی، شما یاد خواهید گرفت که چگونه خشم، اضطراب و افسردگی را که ممکن است شما را از حرکت به جلو باز دارد، مدیریت کنید. شما نه تنها علائم خود را بهتر درک خواهید کرد، بلکه یاد خواهید گرفت که چگونه سازگار شوید و دوباره احساس اعتماد کنید.

یادگیری مقابله با یک بیماری مزمن یک فرآیند است. روانشناس مناطق کلیدی مورد توجه شما را در رابطه با بیماری مزمن‌تان را شناسایی خواهد کرد. ممکن است مسائل دیگری نیز وجود داشته باشد که بخواهید با آنها کار کنید، از جمله روابط، انتقال شغل یا خانواده مبدا.

هنگامی که اهداف شما برای درمان شناسایی شد. این فرآیند بسیار فردی است و شما تعیین خواهید کرد که آیا کار روانشناس فقط شامل شما می شود یا شما و شریک زندگی، دوستان یا خانواده تان.

در طول جلسات، روانشناس منابع و پشتیبانی ارائه می‌دهد تا به شما کمک کند در مورد اینکه چگونه شرایط و الگوهای فکری‌تان، شما را در یک مکان منفی یا درمانده گیر می‌اندازند، بیشتر بدانید. موقعیت‌هایی را که باعث ایجاد افکار منفی می‌شوند، شناسایی می‌کنید و زمانی که احساس می‌کنید از کنترل خارج می‌شوید، افسرده یا مضطرب می‌شوید، راهکارهایی را برای تسکین می‌آموزید.

علاوه بر این، می‌توانید تکنیک‌هایی را بیاموزید که می‌توانید در خارج از جلسات برای کمک به حفظ انرژی و سرعت خود استفاده کنید. شما می توانید به توانایی خود در ادغام استراتژی هایی مانند تمرینات تمرکز حواس و تمدد اعصاب، برای پاسخ دادن و یافتن تسکین زمانی که علائم شما شروع یا بدتر می شود، اطمینان داشته باشید. با درمان بیماری مزمن، می توانید تمرکز را از بیماری خود دور کنید و همه جنبه های زندگی خود را بهتر متعادل کنید.

درمان بیماری مزمن می تواند به شما کمک کند تا نیازها و مرزهای خود را درک کنید و به طور موثر ارتباط برقرار کنید. وقتی بتوانید از دست دادن هایی که تجربه کرده اید به روشی سالم غمگین شوید، می توانید به جلو حرکت کنید و آن حسی از خود را که از زمان تشخیص این بیماری احساس می کنید از دست رفته است، پس بگیرید.

روانشناس فضای امنی را برای شما فراهم می کند تا احساسات و تجربیات ناراحت کننده و دشوار را به اشتراک بگذارید و پردازش کنید.

می دانیم که زندگی با یک بیماری مزمن طیف کاملی از چالش ها را به همراه دارد، اما تنظیم و سازگاری با علائم شما امکان پذیر است. اینطور نیست که دیگر نمی‌توانید از فعالیت‌هایی که دوست دارید لذت ببرید، فقط باید یاد بگیرید که چگونه به روشی جدید در آن فعالیت‌ها شرکت کنید.

روند درمانی به شما کمک می کند تا راه های بسیاری را که از طریق آنها می توانید در زندگی خود درگیر و متصل بمانید باز کنید.

نقش روانشناس در درمان بیماری های مزمن

تدوین و گردآوری:

دکتر نرگس حسینی نیا-روانشناس سلامت

آیا شما یا یکی از نزدیکانتان در حال تلاش برای سازگاری با یک بیماری مزمن هستید؟

تشخیص بیماری عصبی مانند آسیب نخاعی، سکته مغزی یا مولتیپل اسکلروزیس یا سایر بیماری های مزمن تجربه ای طاقت فرسا و منزوی است. بر شما، خانواده و دوستان تأثیر می گذارد. عدم اطمینان از آینده شما می تواند احساس غم و اندوه شدید و از دست دادن شدید را در شما ایجاد کند.

زمان می برد، اما بازتعریف اینکه چه کسی هستید، کلید حرکت رو به جلو در مسیر جدیدی است که زندگی شما در پیش گرفته است. ممکن است احساس کنید استقلالی را که قبل از تشخیص داشتید از دست داده اید و انطباق با این تغییرات ممکن است گاهی غیرقابل عبور به نظر برسد.

درمان بیماری مزمن می تواند به شما کمک کند تا وضعیت خود را درک کنید، از ضررهایی که تجربه می کنید غمگین شوید و استراتژی هایی را در اختیار شما قرار دهد که به شما کمک می کند تا به طور موثر با موقعیت خود کنار بیایید.

آیا در مورد آینده خود احساس عدم اطمینان می کنید؟ شاید برای تطبیق با تشخیص جدید یا پیشرفت بیماری خود مشکل دارید. آیا احساس خستگی می کنید و نمی توانید با بیماری خود کنار بیایید؟

با از دست دادن استقلال ممکن است احساس غمگینی، افسردگی یا اضطراب کنید. یا شاید شما احساس تنهایی و انزوا می کنید زیرا به نظر می رسد هیچ کس متوجه نمی شود که در چه حالی هستید. شاید نتوانید در فعالیت هایی که زمانی قادر به انجام آن بودید شرکت کنید یا به نوعی خود را محدود می بینید. ممکن است از مقدار اطلاعاتی که از پزشکان، دوستان، خانواده و سایر منابع در مورد مدیریت بیماری خود دریافت می کنید، غرق شوید.

آیا در تلاش هستید که تصمیم بگیرید کدام یک از این گزینه ها برای شما مناسب است؟ آیا آرزو می کنید که بتوانید به راحتی وفق دهید و مانند قبل از تشخیص خود احساس کنید؟

شما در مبارزه خود برای انطباق با تشخیص خود تنها نیستید

طبق گزارش آژانس بهداشت عمومی کانادا، حدود 3.6 میلیون کانادایی تحت تأثیر شرایط عصبی قرار دارند. بیماری های مزمن شامل آرتریت، بیماری های عصبی مانند مولتیپل اسکلروزیس (MS) و اختلالات نورودژنراتیو از جمله آلزایمر و پارکینسون است.

مبارزه برای مدیریت احساساتِ دشوار یک بیماری مزمن بسیار رایج است. در میان افراد مبتلا به یک بیماری مزمن، میزان اضطراب، افسردگی و خودکشی به طور قابل توجهی در مقایسه با عموم مردم بیشتر است.

در برخی از بیماری های مزمن، مانند ام اس، افسردگی می تواند یک علامت اولیه یا ثانویه باشد. تشخیص جدید می تواند باعث آسیب های قدیمی یا احساس درماندگی شود. احساس عمیق از دست دادن و ندانستن به کجا مراجعه کنید یا در آینده چه کاری انجام دهید ممکن است شما را به جستجوی امید وادار کند.

با راهنمایی یک روانشناس حاذق و همدل که درک می کند که شما در حال گذراندن چه چیزی هستید، می توانید زندگی خود را بازیابی کنید. روانشناس با درمان بیماری مزمن می‌تواند به شما کمک کند منابع، پشتیبانی و مهارت‌های عملی مورد نیاز خود را برای عبور از چالش‌های احساسی که تشخیص بیماری مزمن با خود به همراه دارد، به دست آورید.

درمان هایی برای درد مزمن

منبع:

سایت مدیکال نیوز- ترجمه: دکتر نرگس حسینی نیا

طیف وسیعی از درمان‌های غیردارویی می‌تواند به تسکین درد کمک کند. این جایگزین‌ها برای دارو ممکن است برای افرادی که درد مزمن را تجربه می‌کنند مناسب‌تر باشد.

این درمان ها عبارتند از:

طب سوزنی: قرار دادن سوزن های بسیار ظریف در نقاط فشار خاص ممکن است درد را کاهش دهد.

بلوک های عصبی: این تزریق ها می توانند گروهی از اعصاب را که به عنوان منبع درد برای اندام یا قسمت خاصی از بدن عمل می کنند بی حس کند.

روان درمانی: درد مزمن اغلب لذت فعالیت های روزمره را کاهش می دهد و کار را دشوار می کند. همچنین، مطالعات نشان داده اند که درد مزمن می تواند منجر به افسردگی شود و افسردگی درد مزمن را تشدید می کند. یک روان درمانگر می تواند به فرد کمک کند تا تغییراتی را برای به حداقل رساندن شدت درد و ایجاد مهارت های مقابله ای انجام دهد.

بیوفیدبک: از طریق این تکنیک ذهن-بدن، فرد می تواند یاد بگیرد که اندام ها و فرآیندهای خودکار خود مانند ضربان قلب خود را با افکار خود به طور مؤثرتری کنترل کند. بر اساس تحقیقات سال 2019، واقعیت مجازی اکنون ممکن است در استفاده از بیوفیدبک در مدیریت درد نقش داشته باشد.

درمان‌های آرامش‌بخش: این درمان‌ها شامل طیف گسترده‌ای از تکنیک‌ها و تمرین‌های آرام‌سازی کنترل‌شده منبع مورد اعتماد است که بیشتر در حوزه طب جایگزین و مکمل هستند. فرد می تواند هیپنوتیزم، یوگا، مدیتیشن، ماساژ درمانی، تکنیک های ذهن آگاهی، تای چی یا ترکیبی از این تمرین ها را امتحان کند.

تحریک الکتریکی عصب از طریق پوست (TENS): هدف TENS تحریک سیستم‌های اپیوئیدی و دروازه درد مغز است و در نتیجه تسکین دهنده است.

جراحی: جراحی های مختلفی بر روی اعصاب، مغز و ستون فقرات برای درمان درد مزمن امکان پذیر است. اینها شامل ریزوتومی، رفع فشار، و روشهای الکتریکی تحریک عمقی مغز و نخاع است.

دستکاری فیزیکی: یک فیزیوتراپیست یا کایروپراکتیک گاهی اوقات می تواند با دستکاری تنش از پشت فرد به تسکین درد کمک کند.

فیزیوتراپی: تمرینات فیزیوتراپی می تواند به تحرک کمک کند و ممکن است به تسکین درد مزمن کمک کند.

گرما و سرما: استفاده از بسته های سرد و گرم می تواند کمک کننده باشد. افراد می توانند اینها را جایگزین یا با توجه به نوع آسیب یا درد انتخاب کنند. برخی از داروهای موضعی زمانی که فرد آنها را روی ناحیه آسیب دیده استفاده می کند، اثر گرم کننده دارند.

استراحت: اگر درد به دلیل آسیب یا کار بیش از حد بخشی از بدن رخ می دهد، استراحت ممکن است بهترین گزینه باشد.

با مدیریت کافی درد، می توان فعالیت های روزانه، مشارکت اجتماعی و کیفیت زندگی فعال را حفظ کرد.

نقش سیستم عصبی روده در عملکرد روده

سیستم عصبی روده (ENS)، یا “مغز کوچک” در روده، به اعصاب دیواره روده اشاره دارد که نحوه واکنش روده به غذا را کنترل می کند و هضم، جذب مواد مغذی و دفع مواد زائد را تنظیم می کند.

منبع: https://www.psychologytoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

هنگامی که سیستم گوارش به درستی کار نمی کند، ممکن است علائمی مانند اسهال، یبوست، استفراغ و درد شکم رخ دهد. این پاسخ ها همگی شامل اعمال سیستم عصبی روده ای می شوند.

[cycloneslider id=”3″]

در دستگاه گوارش (GI)، زنجیره‌ای از اعصاب به نام مدارهای عصبی در دیواره روده قرار دارند. آنها ویژگی های مختلف عملکرد دستگاه گوارش مانند تحرک و ترشح را تنظیم می کنند. در حالی که این مدارهای عصبی می توانند توسط مغز کنترل شوند، می توانند به طور مستقل نیز عمل کنند. سیستم عصبی روده دارای ویژگی های خاص بسیاری است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

حساسیت: سیستم عصبی روده ENS می تواند ارگانیسم های مهاجم مانند باکتری ها و ویروس ها را حس کند. این یک واکنش محافظتی مانند استفراغ یا اسهال را فعال می کند. همچنین می تواند مواد مغذی را حس کرده و هضم را فعال کند.

تحرک روده: سیستم عصبی روده اطلاعات مربوط به مواد مغذی و پاتوژن های مهاجم را پردازش می کند. این کار رفتارهای مناسب روده را فعال می کند، مانند مخلوط کردن محتویات در اطراف، برای هضم یا حرکت دادن آنها در امتداد روده برای دفع.

ترشح: سیستم عصبی روده همچنین می تواند فعالیت ماهیچه ها یا غدد روده را فعال یا سرکوب کند.

[cycloneslider id=”3″]

سلول های عصبی روده همه این اعمال را تنظیم می کنند. در بیماران مبتلا به بیماری های گوارشی همراه با التهاب، مانند بیماری کرون یا کولیت اولسراتیو، فعالیت هایی مانند حساسیت، تحرک و ترشح تغییر می کند و افراد از طیف وسیعی از علائم رنج می برند.

اکتشافات اخیر نشان داده اند که التهاب منجر به تغییراتی در پاسخ اعصاب می شود. که می تواند تحرک و حساسیت دستگاه گوارش را مختل کند و ممکن است در اختلالات عملکردی دستگاه گوارش نقش داشته باشد. این تغییرات در عملکرد دستگاه گوارش می تواند طولانی مدت باشد و حتی پس از رفع التهاب نیز ادامه یابد.

[cycloneslider id=”3″]

نقش روانشناس در درمان مشکلات مزمن گوارشی

همانطور که گفته شد مدارهای عصبی موجود در دیواره روده را می توان توسط مغز کنترل کرد. محور روده و مغز (GBA) یک سیستم ارتباطی بین دستگاه گوارش و مغز است. این مسیر دو جهته است، یعنی مغز با روده ارتباط برقرار می کند و روده نیز اطلاعات را به مغز مخابره می کند. استرس – رویدادهای استرس زا و همچنین استرس طولانی مدت یا مکرر می توانند منجر به اختلال در تنظیم محور روده-مغز شوند.

بنابراین یکی از فرایندهای روان درمانی که توسط روانشناس سلامت در کار با افراد دارای مشکلات مزمن گوارشی مانند سندرم روده تحریک پذیر انجام می شود، کمک به آنها برای بازیابی اختلال ایجاد شده در محور روده- مغز است تا عملکرد این محور اصلاح شود.

چرا وقتی تشخیص برای شما، سندرم روده تحریک پذیر (IBS) است، توصیه می شود به روانشناس مراجعه کنید؟

بسیاری از افراد زمانی که پزشک به آنها توصیه می کند که به روانشناس مراجعه کنند، دچار پریشانی و اضطراب می شوند. این واکنش اغلب از این باور ناشی می‌شود که ارجاع به یک روانشناس، فرضیاتی را در مورد علائم «همه در سر شما» یا نتیجه «بیماری روانی» به همراه دارد.

منبع: MED.UNC.EDU

ترجمه: نرگس حسینی نیا

اینها دو تا از بزرگترین تصورات غلط در مورد عملکرد روانشناسی در یک محیط پزشکی هستند و اغلب می توانند مانع از دستیابی بیماران به کاهش معنی دار علائم شوند. در این مبحث، امیدوارم برخی از این تصورات نادرست، در مورد روانشناسی را در یک محیط پزشکی برطرف کنیم، و با انجام این کار، چند مورد از مزایایی را که ممکن است بتوانید در کار با یک روانشناس برای رسیدگی به علائم سندرم روده تحریک پذیر  خود به دست آورید، بیان کنم.

  • اول از همه اینکه، مشکلات جسمی شما واقعی است!
  • اگر پزشک به شما توصیه می کند که با یک روانشناس ملاقات کنید، به این معنی نیست که علائم “همه در سر شما هستند” یا نتیجه یک  “بیماری روانی” هستند.
  • تجربه شما از سندرم روده تحریک پذیر  احتمالاً برای شما ناتوان کننده خواهد بود و می تواند تأثیرات گسترده ای بر روی خودتان، عزیزان شما و فعالیت هایی که می خواهید در آن شرکت کنید داشته باشد.
  • اگر احساس بیماری می کنید و علائم زیادی از سندرم روده تحریک پذیر  دارید، ممکن است سطح استرس و ناراحتی بیشتری را نیز تجربه کنید. این استرس و ناراحتی به چرخه ای از بدتر شدن علائم کمک می کند که می تواند به سندرم روده تحریک پذیر  شدیدتر تبدیل شود.
  • روانشناسان و پزشکان با شما همکاری می کنند تا این چرخه را قطع کنید و به شما کمک کنند تا تعداد و شدت علائم خود را کاهش دهید. روانشناس بر افکار، احساسات و رفتارهایی تمرکز می‌کند که مانع مقابله مؤثر با علائم زیست‌پزشکی می‌شوند و همچنین بر آموزش شما و اطرافیان تمرکز دارد. یکی از سوالاتی که ممکن است هنگام ورود به دفتر روانشناس از شما پرسیده می شود؛ این است که “چه اقداماتی برای مراقبت از خود انجام می دهید؟” افزایش تعداد رفتارهای خودمراقبتی خوبی که در حال اجرای آنها هستید، اغلب جای خوبی برای شروع درمان علائم شما است.

گاهی اوقات بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با بار سنگین استرس ها و شرایط زندگی گذشته دست و پنجه نرم می کنند. در حالی که صحبت کردن در مورد این رویدادها گاهی اوقات می تواند مفید باشد. نیازی نیست که تمرکز، درمان باشد تا پیشرفت را مشاهده کنید. اغلب، یادگیری داشتن خوابِ خوب، بهداشت، کاهش استرس، و سایر راهبردهای مقابله ای برای مواجهه با موقعیت ها می تواند کمک زیادی به شما کند که به جای اینکه احساس کنید سندرم روده تحریک پذیر  شما را کنترل می کند، شما بیشتر بر علائم خود کنترل دارید. افزایش کنترل بر علائم، یکی دیگر از گام‌های بهبود سندرم روده تحریک پذیر  است. اغلب، افراد ناراحتی مربوط به مشکلات و مشکلات ناشی از علائم سندرم روده تحریک پذیر  را بیشتر تجربه می کنند تا خود علائم سندرم روده تحریک پذیر . به عنوان مثال، گاهی اوقات بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر  به دلیل ترس از بی اختیاری، هنگام خروج از خانه یا هر محیط “معروف” مضطرب می شوند. با گذشت زمان، این ترس افزایش می‌یابد و مکان‌ها و فعالیت‌های کمتری «امن» تلقی می‌شوند که منجر به کناره‌گیری از فعالیت‌هایی می‌شود که قبلاً از آنها لذت می‌بردید. این ترس یا “اضطراب پیش بینی” بخشی از یک چرخه معیوب است که در واقع می تواند علائم شما را بدتر کند یا حتی به یک دوره بی اختیاری کمک کند. از طریق مهارت آموزی و تمرین‌های رفتاری توسعه‌یافته، روان‌شناس می‌تواند به شما کمک کند این ترس‌ها را کاهش دهید و دوباره در فعالیت‌هایی که می‌خواستید شرکت کنید، در نتیجه به شما کمک می‌کند چرخه معیوب علائم خود را بشکنید.

[cycloneslider id=”3″]

روانشناسان همچنین برای بررسی رفتارها، افکار و احساساتی که مانع از مقابله موثر با علائم سندرم روده تحریک پذیر  شما می شوند، با شما همکاری می کنند. درست مانند پزشکان، هدف نهایی ما به عنوان روانشناس این است که خودمان را غیرضروری کنیم. ما این کار را با کمک به شما در توسعه مهارت‌های خود انجام می‌دهیم که به شما امکان می‌دهد موقعیت‌های چالش‌برانگیز را به طور مؤثرتری توسط خودتان مدیریت کنید. اگر با یک تشخیص پزشکی زندگی می کنید، به احتمال زیاد در حال حاضر “توصیه های” زیادی از اطرافیان خود دریافت کرده اید. به احتمال زیاد، یک روانشناس به شما “نصیحت” نمی کند. در عوض، او با شما همکاری خواهد کرد تا برنامه خود را برای رسیدگی به علائمی که شما را آزار می دهد، ایجاد کنید. برنامه ها و دستورالعمل های درمانی با هدف کلیِ کمک به بهبود تصویر علائم خود به صورت مشترک ایجاد می شوند.

[cycloneslider id=”3″]

پس روانشناسی چگونه کار می کند؟

هیچ جادویی وجود ندارد. سندرم روده تحریک پذیر  یک تشخیص است که شامل حساس شدن انتهای عصبی در دستگاه گوارش است. این حساسیت می تواند از منابع مختلف (عفونت، التهاب، استرس قابل توجه یا فعال شدن مزمن سیستم عصبی خودمختار) رخ دهد. این حساسیت باعث افزایش حجم علائم شما می شود. یکی از راه‌هایی که روان‌شناسان می‌توانند با شما کار کنند این است که به شما راه‌هایی را برای کاهش سرعت واکنش سیستم عصبی خودمختار، با استفاده از ابزارهای آرام‌سازی پیشرونده عضلانی، تصویرسازی هدایت شده، تمرکز متمرکز یا حتی بیوفیدبک آموزش دهند.

اساساً، یادگیری و تمرین این رفتارها، بر کاهش حجم علائم شما تأثیر می گذارد و می تواند تعداد روزافزونی از روزهای کم علائم را برای شما رقم بزند. سندرم روده تحریک پذیر  یک بیماری مزمن است. هیچ قرص جادویی وجود ندارد که علائم شما را از بین ببرد یا ساعت را به زمان «قبل از شروع همه چیز» برگرداند. به همین دلیل، تمرکز نهایی درمان با روانشناس، به حداقل رساندن ضعف و ناراحتی ای است که در نتیجه‌ی علائم خود، احساس می کنید.

[cycloneslider id=”3″]

این نکته مهم است که؛ فقط به این دلیل که یک روند بیماری، مزمن یا طولانی مدت است به این معنی نیست که شما باید از آن رنج ببرید. کار با روانشناس یکی از راه های دسترسی به طیف وسیعی از ابزارهای جدید برای زندگی با سندرم روده تحریک پذیر  است.

کار با یک روانشناس تنها بخشی از این رویکرد درمانی است و نشان داده شده است که مکملِ موثری برای درمان زیست پزشکی است. با استفاده از ترکیبی از ابزارها و طرح های مورد بحث در این مبحث، بیماران می توانند کاهش قابل توجهی در علائم خود مشاهده کنند.

سندرم روده تحریک پذیر (IBS)

سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یکی از شایع ترین بیماری های دستگاه گوارش است. IBS، در غیاب هر بیماریِ مُسَبِب دیگری، به عنوان وجود درد یا ناراحتی شکمی با تغییر عادات روده تعریف می شود. تشخیص IBS از زمان اولین کشف آن تا کنون تکامل یافته است و امروزه از معیارهای تشخیصی Rome IV برای تشخیص IBS استفاده می شود. بسته به زیر کلاس IBS، علائم را می توان با انواع داروها و عوامل غیردارویی مدیریت کرد. با این وجود، درمان IBS باید فردی باشد و یک عامل مهم در مدیریت، رابطه قوی بیمار و پزشک است. این فعالیت ارزیابی و مدیریت را باهم بررسی می کند و نقش تیم بین حرفه ای را در شناخت و مدیریت این شرایط برجسته می کند.

علت IBS گسترده است و به وضوح درک نشده است. با این حال، تحرک، احساس احشایی، تعامل مغز و روده و ناراحتی روانی اجتماعی می توانند در ایجاد IBS نقش داشته باشند.

منبع: نیکلاس پاتل و کارن شاکلفورد (۲۰۲۲)

ترجمه: نرگس حسینی نیا (۱۴۰۱)

نزدیک به 12 درصد از بیماران برای شکایات مربوط به IBS به دنبال مراقبت های پزشکی در مراقبت های اولیه هستند. مطالعات نشان داده اند که شیوع IBS بین ده تا پانزده درصد است. با این حال، اکثر این بیماران به دنبال مراقبت های پزشکی نیستند.

IBS در آمریکای جنوبی تقریباً 21 درصد و کمترین میزان شیوع آن در آسیای جنوب شرقی با 7 درصد است. در ایالات متحده، کانادا، علائم IBS 1.5 تا 2 برابر بیشتر از مردان در میان زنان شایع است. علاوه بر این، زنان بیشتر احتمال دارد که درد شکم و یبوست را گزارش کنند، در حالی که مردان بیشتر احتمال دارد اسهال را گزارش کنند. شیوع IBS نیز با افزایش سن کاهش می یابد. IBS همچنین می تواند به تشخیص های خاص تری تقسیم شود که شامل IBS با اسهال (IBS-D)، IBS با یبوست (IBS-C) و IBS با الگوهای روده مختلط (IBS-M) می شود. شیوع این سه تشخیص در ایالات متحده و اروپا متفاوت است. در ایالات متحده، توزیع برابری از این تشخیص ها وجود دارد، در حالی که، در اروپا، IBS-C یا IBS-M می تواند شایع تر باشد.

آسیب شناسی (پاتوفیزیولوژی)

پاتوفیزیولوژی IBS گسترده است و شامل ناهنجاری هایی از جمله حرکت، احساس احشایی، تعامل مغز و روده و پریشانی روانی-اجتماعی است. یکی از این موارد معمولاً در اکثر بیماران IBS قابل مشاهده است. با این حال، همه علائم را نمی توان به آنها نسبت داد. مطالعات اخیر همچنین نشان داده‌اند که تغییر فعال‌سازی سیستم ایمنی روده و میکروبیوم روده و کولون با IBS مرتبط است. عوامل محیطی در ایجاد IBS عبارتند از استرس های اولیه زندگی، عدم تحمل غذایی، آنتی بیوتیک ها و عفونت های روده ای. بیماران اغلب شکایت دارند که علائم IBS مربوط به مصرف غذا است. با این حال، یک آلرژن غذایی واقعی سهم محدودی در IBS دارد

IBS معمولاً شامل درد یا ناراحتی شکمی، تغییر عادات روده همراه با یبوست، اسهال یا هر دو است. سایر شکایات در بیماران مبتلا به IBS شامل نفخ، اتساع، علائم ناشی از مصرف غذا و تغییر در محل درد و الگوی مدفوع با گذشت زمان است. علائم نگران کننده شامل شروع بعد از سن 50 سالگی، علائم شدید یا پیشرونده، کاهش وزن غیر قابل توضیح، اسهال شبانه، خونریزی مقعدی، کم خونی فقر آهن، یا سابقه خانوادگی بیماری های گوارشی ارگانیک مانند سرطان روده بزرگ، بیماری سلیاک یا التهابی است.

ارزیابی

اگر هیچ یافته هشدار دهنده ای وجود نداشته باشد (کاهش وزن، هماتوشزی، کمبود آهن)، انجام آزمایش های تشخیصی معمول توصیه نمی شود. اگر علائم معمولی IBS نیستند یا علائم هشدار وجود دارند، باید شمارش کامل سلول‌های خون، پانل متابولیک جامع، نشانگرهای التهابی مانند سرعت رسوب گلبول‌های قرمز یا پروتئین واکنش‌گر C و سطح هورمون محرک تیروئید بررسی شود.  اگر اسهال غالب است، لکوسیت‌های مدفوع و آزمایش‌های مدفوع برای کلستریدیوم دیفیسیل، ژیاردیا و کریپتوسپوریدیوم، در صورت لزوم، باید تجویز شود. آزمایش برای بیماری سلیاک نیز ممکن است مورد نیاز باشد و ترانس گلوتامیناز بافتی یا TTG-IgA را می توان به دست آورد. زمانی که سابقه خانوادگی بیماری التهابی روده، سرطان روده بزرگ یا علائم هشدار دهنده وجود داشته باشد، کولونوسکوپی ممکن است مفید باشد. اگر بیمار اسهال داشته باشد، نمونه برداری تصادفی باید در کولونوسکوپی انجام شود.

درمان / مدیریت

یکی از مهمترین اهداف در مدیریت بیماران IBS، ایجاد یک رابطه قابل اعتماد بیمار-پزشک با گوش دادن فعالانه، نشان دادن همدلی و تعیین انتظارات واقع بینانه برای درمان است.  IBS یک اختلال مبتنی بر علائم است و بنابراین اهداف درمانی با هدف رفع علائمی مانند درد، نفخ، گرفتگی عضلات، و اسهال یا یبوست است. برای یبوست، مکمل‌های فیبر و ملین‌ها می‌توانند مفید باشند، در حالی که در افراد مبتلا به اسهال، داروهایی مانند لوپرامید یا پروبیوتیک‌ها می‌توانند مفید باشند. علاوه بر این، افزایش فعالیت بدنی می تواند زمان عبور کولون را افزایش دهد و علائم را بهبود بخشد. بیماران همچنین اغلب مصرف غذا را با علائم IBS مرتبط می کنند. غذاهایی مانند محصولات گندم، پیاز، میوه‌ها، سبزیجات، سوربیتول و برخی از لبنیات می‌توانند شامل کربوهیدرات‌های با زنجیره کوتاه، کم جذب و بسیار قابل تخمیر باشند که به نام FODMAP شناخته می‌شوند. FODMAPs با افزایش علائم گوارشی در بیماران IBS ارتباط دارد. بیمارانی که علائم شکمی ثابت و مزمن دارند اغلب می‌توانند به داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای با دوز پایین (TCAs) یا مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs) پاسخ دهند.

ریفاکسیمین یک آنتی بیوتیک با طیف وسیع غیر قابل جذب است که گاهی برای درمان بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر استفاده می شود. اثربخشی ریفاکسیمین در بیماران مبتلا به IBS به عنوان شواهدی برای حمایت از این ایده استفاده می شود که رشد بیش از حد باکتری ها در علت IBS نقش دارد.

تشخیص های افتراقی

تشخیص افتراقی IBS گسترده است و در نهایت به این بستگی دارد که آیا بیمار اسهال یا یبوست غالب دارد یا خیر. اگر بیمار مبتلا به IBS با اسهال باشد، تفاوت‌ها شامل عدم تحمل لاکتوز، مصرف کافئین، مصرف الکل، عفونت‌های گوارشی (ژیاردیا، آمیب، HIV)، بیماری التهابی روده، اسهال ناشی از دارو (مصرف آنتی‌بیوتیک، مهارکننده پمپ پروتون، ضد التهاب غیر استروئیدی است. داروها، مهارکننده های ACE، شیمی درمانی)، بیماری سلیاک، بدخیمی ها، سرطان کولورکتال، پرکاری تیروئید، VIPoma و کولیت ایسکمیک. اگر یبوست علائم غالب باشد، تفاوت ها می تواند شامل مصرف ناکافی فیبر، بی تحرکی، بیماری پارکینسون، مولتیپل اسکلروزیس، آسیب ستون فقرات، دیابت، کم کاری تیروئید، هیپرکلسمی، ناشی از دارو (افیون ها، مسدود کننده های کانال کلسیم، داروهای ضد افسردگی، کلونیدین) باشد. انسداد روده، اندومتریوز و بیماری دیورتیکولی. اگر شرح حال بیمار حاکی از یکی از این بیماری ها باشد، باید آزمایش های آزمایشگاهی مناسب انجام شود.

پیش آگهی

IBS پیش آگهی خوبی دارد و بعید است که تشخیص در پیگیری تغییر کند. استفاده از خدمات بهداشتی سرپایی توسط بیماران IBS در صورت ایجاد تعامل مثبت پزشک و بیمار می تواند کاهش یابد.

طبقه بندی

IBS را می توان به IBS-C، IBS-D یا IBS-M طبقه بندی کرد. اگرچه برخی از درمان‌ها بین گروه‌ها یکسان است، اما هر زیر طبقه‌بندی منحصربه‌فرد است و درمان‌های متفاوتی دارد که بر علائم مختلف متمرکز است.

عملکرد تیم سلامت

IBS می تواند یک سندرم بسیار ناتوان کننده برای بیماران باشد و نشان داده شده است که دلیل بسیار رایجی برای مراجعه به پزشک است. وجود یک رویکرد بین حرفه ای در مورد مراقبت از این بیماران بسیار مهم است زیرا می تواند کیفیت زندگی را بهبود بخشد، داروهای مورد نیاز را کاهش دهد و علائم IBS را بسیار بهتر مدیریت کند.این تیم می تواند شامل ارائه دهندگان مراقبت های اولیه، متخصصین گوارش، روانشناسان، پرستاران آموزش دیده تخصصی و داروسازان باشد.

مقابله با بیماری و ناتوانی

اگر شما یا یکی از اعضای خانواده‌تان با یک بیماری جدی یا مزمن روبرو شده‌اید، می‌دانید که از نظر روانشناختی این مشکلات چقدر دشوار است، نه تنها برای شخص بیمار بلکه برای مراقبان و دوستان و خانواده که شاهد دست و پنجه نرم کردن یک عزیز با بیماری هستند. با این حال، در صورتی که این چالش‌ها جنبه روانشناختی داشته باشند، بسیاری از ارائه دهندگان خدمات بهداشتی، حداقل توجه را دارند. بدتر از آن، اطلاعات ارائه شده در مورد چگونگی کنار آمدن (با چالش‌ها) اغلب نادرست است و مردم را به فکر مثبت اندیشی ترغیب می‌کند.

[adrotate banner=”3″]

سیستم بهداشت و درمان تمام اطلاعات پزشکی مورد نیاز را به ما می‌داد. موافقم- این موضوع حیاتی است. اما کافی نیست؛ باید ابزارهای روانشناسی موثر نیز به مردم ارایه دهند.

منبع: کتاب ذهن آزاد شده
سفارش این کتاب

ACT یکی از پر کاربردترین مدل‌ها در مراقبت‌های اولیه است.به عنوان مثال، مطالعه‌ای را در نظر بگیرید که با بیش از چهارصد بازمانده از سرطان روده بزرگ انجام شده‌ است. برای جلوگیری از عود، این بیماران نیاز به افزایش فعالیت بدنی و ایجاد تغییرات عمده در رژیم غذایی داشتند. گروهی از بیماران آموزش‌هایی را درمورد آنچه باید انجام دهند، از جمله بروشورها و خبرنامه‌ها دریافت کردند، در حالی كه گروه دیگر آموزش ACT را در قالب یازده تماس تلفنی طی شش‌ماه به همراه مطالب مكتوب و خبرنامه دریافت کردند. با پیگیری یک‌ساله، افرادی که تحت آموزش ACT قرار گرفتند ۴۴ درصد بیشتر از افراد گروه مراقبت معمول قادر به تحقق اهداف ورزشی خود بودند و در عادت‌های غذایی خود پیشرفت بهتری داشتند.

[adrotate banner=”3″]

شاید انتظار آن را داشته باشیم، اما تعجب آورتر اینکه پیشرفت قابل توجهی در گروه ACT با آنچه رشد پس از سانحه خوانده می‌شود نیز دیده شد- تغییر روانی مثبتی که گاهی اوقات به دنبال سختی رخ می‌دهد. این امر با درخواست از بیماران برای پاسخگویی به یک سری اظهارات کیفیت زندگی اندازه گیری شد. مانند روابط آنها (به عنوان مثال، من حس نزدیکی جدیدی با دیگران دارم)، دیدن امکانات جدید زندگی (به عنوان مثال من علاقه‌های جدیدی ایجاد کردم)، بهبود دیدگاه آنها نسبت به نقاط قوت شخصی خود (به عنوان مثال، من می‌دانم که از پس مشکلات برمی‌آیم)، تغییرات مثبت معنوی (به عنوان مثال، من ایمان مذهبی قویتری دارم) و حس بیشتر معنا (به عنوان مثال، من از ارزش زندگی خودم قدردانی بیشتری دارم). طبق معمول هیچ تغییر قابل توجهی در هیچ یک از این زمینه‌ها در افراد گروه مراقبت مشاهده نشد، اما به طور متوسط، بیمارانی که آموزش ACT را دیده بودند رشد قابل توجه پس از سانحه در همه آنها مشاهده شد- حدود ۱۵ درصد بهبود در شش ماه، که در یک سال حفظ شد.

[adrotate banner=”3″]

مطالعات نشان داده است که نتایج مشابه امیدوار کننده در رشد پس از سانحه در افرادی که به بیماری ام اس، بیماری قلبی، فلج مغزی کودکان، آسیب مغزی، صرع، اچ آی وی/ ایدز و تعدادی از بیماری‌های دیگر مبتلا هستند، نشان داده شده است. مهارت‌های انعطاف‌پذیری به مردم کمک می‌کند نسبت به توسعه مشکلات بهداشتی در وهله اول، بیشتر مقاوم شوند.

منبع: کتاب ذهن آزاد شده
سفارش این کتاب

مطالعه‌ای که نشان می‌دهد این امر در سوئیس با بیش از یک هزار شرکت کننده در یک نمونه نماینده نادر انجام شده است، به این معنی که نتایج می‌توانند به طور قابل اطمینانی به کل کشور تعمیم داده شوند. محققان این واقعیت مشهور را تأیید کردند که استرس روزانه و حمایت اجتماعی ضعیف، طیف گسترده‌ای از مشکلات جسمی و روانی را پیش بینی می‌کند. همچنین آنها دریافتند که میزان تأثیر این عوامل بر سلامتی به شدت با انعطاف ناپذیری روانشناختی ارتباط دارد. به عنوان مثال، برای افرادی که در آزمون‌های انعطاف‌پذیری نمره کمی گرفتند، با تشدید عوامل استرس زای روزانه، سطح افسردگی آنها ۶۰ درصد افزایش یافت. اما در افرادی که نمره انعطاف‌پذیری بالایی دارند، افسردگی با بالا رفتن عوامل استرس زا کمتر از یک دهم آن افزایش می‌یابد!

[adrotate banner=”3″]

همچنین مهارت‌های انعطاف‌پذیری به مشکلات جسمی و هیجانی کهنسالی کمک می‌کند. در فرهنگ مدرن غربی، ما کمی آموزش می‌بینیم که چگونه از نظر روانشناختی، به شکلی سالم پیر شویم. فرهنگ مملو از سن گرایی است. در نتیجه، غالباً ترس از پیری وجود دارد و بسیاری از مردم با عصبانیت تلاش می‌کنند تا با استفاده از میلیاردها محصول و خدمات، آن را از بین ببرند. سالم ماندن با افزایش سن، یک ماموریت شگفت انگیز است، اما تلاش برای انکار پیری و اجتناب ناپذیری از دست دادن نقش‌ها، دوستان یا کارها ناسالم است. اگر عمر کافی داشته باشیم همه ما پیر خواهیم شد.تحقیقات نشان داده است افراد مسنی که مهارت انعطاف‌پذیری بالایی دارند، در مراقبت‌های طولانی مدت و همچنین در پایان زندگی، هنگامی که تحت مراقبت تسکینی[1] هستند، افسردگی و اضطراب کمتری را تجربه می‌کنند. آن‌ها غم کمتری را درباره پیش‌بینی مواجهه با مرگ تجربه می‌کنند. انعطاف‌پذیری همچنین پذیرش افراد برای کمک گرفتن از مراقبین و توانایی جبران از دست دادن حوزه‌های عملکرد را بهبود می‌بخشد.

[adrotate banner=”3″]

این نتایج و انبوهی از نتایج تحقیقات دیگر هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که یادگیری مهارت‌های انعطاف‌پذیری باید به عنوان یکی از مولفه‌های اصلی مراقبت‌های بهداشتی برای همه تلقی شود. تقریباً می‌توانید برای مدیریت هر نوع بیماری جسمی که تجربه می‌کنید و به عنوان یک مکملِ پروتکل درمانی که برای شما تجویز شده است، آنها را اعمال کنید.

منبع: کتاب ذهن آزاد شده
سفارش این کتاب

[1] . مراقبت تسکینی یک رویکرد مراقبت پزشکی بین رشته ای است که با هدف بهینه سازی کیفیت زندگی و کاهش رنج در افراد مبتلا به بیماری جدی انجام می شود.