درد مزمن

نورو فیدبک؛ آموزش مغز برای کاهش دردهای مزمن

درد مزمن یکی از مشکلات بزرگ دنیای امروز است. بر اساس پژوهش‌ها، تقریباً از هر چهار بزرگسال، یک نفر با دردهای مداوم زندگی می‌کند، از سردرد و میگرن گرفته تا کمردرد، دردهای عضلانی یا دردهای ناشی از بیماری‌هایی مثل فیبرومیالژیا. این دردها نه‌تنها بر جسم، بلکه بر روح و زندگی اجتماعی افراد نیز تأثیر منفی می‌گذارند؛ خواب را مختل می‌کنند، باعث افسردگی و اضطراب می‌شوند و حتی روابط خانوادگی و کاری را تحت فشار قرار می‌دهند.

گردآوری و ترجمه : دنیا نهضت – کارشناسی ارشد روانشناسی

خلاصه مقاله : Neurofeedback for Pain Management: A Systematic Review

درمان‌های دارویی معمولاً اولین انتخاب برای کنترل درد هستند، اما همیشه کافی نیستند. بسیاری از داروها فقط به‌طور موقت درد را کم می‌کنند و در عوض عوارضی مانند خواب‌آلودگی، وابستگی یا تحمل دارویی ایجاد می‌کنند. به همین دلیل، در سال‌های اخیر توجه پژوهشگران به روش‌های غیر دارویی جلب شده است؛ یکی از این روش‌های نوین و جذاب، نورو فیدبک (Neurofeedback) است.


نورو فیدبک چیست و چگونه کار می‌کند؟

نورو فیدبک نوعی آموزش مغز است. در این روش، فعالیت الکتریکی مغز با استفاده از دستگاهی به نام EEG (الکتروانسفالوگرافی) ثبت می‌شود. سپس فرد در زمان واقعی (real-time) بازخوردی از فعالیت مغزش دریافت می‌کند. این بازخورد می‌تواند به شکل صدا، تصویر یا حتی بازی باشد.

برای مثال، تصور کنید در حال دیدن یک بازی ساده هستید که در آن با تمرکز درست یا رسیدن به حالت آرامش، یک هواپیما در آسمان پرواز می‌کند. هر زمان مغزتان از حالت هدف خارج شود، مثلاً دچار تنش یا حواس‌پرتی شوید، هواپیما سقوط می‌کند! مغز شما کم‌کم یاد می‌گیرد چطور به حالتی برسد که پرواز ادامه پیدا کند ، یعنی حالتی آرام‌تر و متعادل‌تر از نظر فعالیت عصبی.

این فرآیند شبیه به شرطی‌سازی است؛ مغز از طریق بازخورد و تمرین یاد می‌گیرد چگونه خودش را تنظیم کند. هدف در درمان درد، آموزش مغز برای کاهش فعالیت‌های عصبی‌ای است که با احساس درد مرتبط هستند.


شواهد علمی درباره تأثیر نورو فیدبک در کاهش درد

در یک مرور نظام‌مند جدید، پژوهشگران ۲۴ مطالعه درباره نورو فیدبک و دردهای مزمن را بررسی کردند. نتایج نشان داد که در بیشتر این مطالعات، شرکت‌کنندگان کاهش قابل‌توجهی در شدت و دفعات درد تجربه کرده‌اند. بسیاری از آن‌ها همچنین از بهبود خواب، کاهش خستگی و خلق بهتر گزارش دادند.

بیشتر مطالعات از نوع EEG-based بودند؛ یعنی بازخورد بر اساس امواج مغزی اندازه‌گیری‌شده ارائه می‌شد. این نوع نورو فیدبک معمولاً بر امواجی تمرکز دارد که با احساس درد، استرس یا تمرکز مرتبط هستند ، مثلاً افزایش فعالیت آلفا (آرامش) یا کاهش فعالیت تتا و بتا (تنش و بیش‌فعالی ذهنی).

با وجود این نتایج امیدوارکننده، پژوهشگران تأکید کردند که هنوز شواهد قطعی درباره بهترین روش، تعداد جلسات لازم یا نوع دقیق آموزش مغزی وجود ندارد. بیشتر مطالعات نمونه‌های کوچکی داشته‌اند و پیگیری طولانی‌مدت (برای دیدن ماندگاری اثرات) انجام نشده است. با این حال، جمع‌بندی کلی پژوهش‌ها این است که نورو فیدبک می‌تواند راهی مؤثر و بدون دارو برای کمک به افراد مبتلا به دردهای مزمن باشد.


آینده‌ی درمان درد با نورو فیدبک

یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های نورو فیدبک، غیردارویی بودن و ایمنی بالای آن است. هیچ ماده شیمیایی وارد بدن نمی‌شود و فرد به‌صورت فعال در روند درمان مشارکت دارد. این روش می‌تواند در کنار درمان‌های پزشکی، دارویی یا روان‌درمانی استفاده شود تا نتایج بهتری به‌دست آید.

پژوهشگران پیشنهاد کرده‌اند که در آینده باید پروتکل‌های درمانی دقیق‌تر طراحی شود و برای هر نوع درد (مثلاً میگرن یا درد عضلانی) برنامه آموزشی مخصوصی تهیه شود. همچنین بررسی اثرات بلندمدت و مقایسه با روش‌های دیگر مثل مدیتیشن، رفتاردرمانی یا دارودرمانی می‌تواند به درک بهتر این روش کمک کند.

نورو فیدبک روشی نوین و علمی است که با آموزش مغز به تنظیم بهتر خود، می‌تواند به کاهش دردهای مزمن و بهبود کیفیت زندگی کمک کند. اگر از دردهای مداوم رنج می‌برید و درمان‌های معمول برایتان کافی نبوده‌اند، مشاوره با متخصصی که در حوزه نورو فیدبک کار می‌کند می‌تواند گزینه‌ای ارزشمند باشد. شاید وقت آن رسیده مغزتان را برای آرامش دوباره آموزش دهید.

چه کسانی می‌توانند از نوروفیدبک بهره‌مند شوند؟

نوروفیدبک ( Neurofeedback )، یک تکنیک آموزش غیرتهاجمی مغز، به عنوان روشی ایمن و مؤثر برای افزایش عملکرد ذهنی، بهبود تنظیم عاطفی و رسیدگی به بیماری‌های مختلف عصبی محبوبیت پیدا کرده است. اما چه کسی واقعاً می‌تواند از نوروفیدبک ( Neurofeedback ) بهره‌مند شود؟

تدوین و گردآوری: دنیا نهضت- روانشناس

پاسخ در تمام گروه‌های سنی، از کودکان خردسال گرفته تا بزرگسالان مسن‌تر، گسترده است و برای طیف وسیعی از بیماری‌ها کاربرد دارد. بیایید نگاهی دقیق‌تر به این موضوع بیندازیم که هر گروه سنی چگونه می‌تواند از آموزش نوروفیدبک ( Neurofeedback ) بهره‌مند شود.

نوروفیدبک برای کودکان و نوجوانان

نوروفیدبک ( Neurofeedback ) به ویژه برای کودکان و نوجوانانی که با بیماری‌هایی مانند اختلال نقص توجه/بیش‌فعالی (ADHD)، اضطراب و ناتوانی‌های یادگیری دست و پنجه نرم می‌کنند، مؤثر است. مطالعات نشان داده‌اند که نوروفیدبک ( Neurofeedback ) می‌تواند با آموزش مغز آنها برای عملکرد به شیوه‌ای متعادل‌تر و کارآمدتر، به بهبود تمرکز، کنترل تکانه و تنظیم عاطفی در کودکان مبتلا به ADHD کمک کند.

علاوه بر این، کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) ممکن است از نوروفیدبک ( Neurofeedback ) بهره‌مند شوند زیرا به پردازش حسی، تنظیم عاطفی و تعاملات اجتماعی کمک می‌کند. نوروفیدبک ( Neurofeedback ) با ارتقاء تعادل بهتر امواج مغزی، می‌تواند به کاهش بیش‌فعالی، آشفتگی و اختلالات خواب در کودکانی که با چالش‌های عصبی-رشدی مواجه هستند، کمک کند.

نوروفیدبک برای بزرگسالان

برای بزرگسالان، نوروفیدبک ( Neurofeedback ) می‌تواند در مدیریت استرس، اضطراب، افسردگی و حتی عملکرد شناختی، انقلابی ایجاد کند. بسیاری از متخصصان، ورزشکاران و دانش‌آموزان برای افزایش تمرکز، حافظه و بهره‌وری به نوروفیدبک ( Neurofeedback ) روی می‌آورند. با بهینه‌سازی عملکرد مغز، افراد می‌توانند وضوح بیشتر، تصمیم‌گیری بهتر و افزایش تاب‌آوری عاطفی را تجربه کنند.

نوروفیدبک ( Neurofeedback ) همچنین برای افرادی که با اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلالات مرتبط با تروما دست و پنجه نرم می‌کنند، مفید است. نوروفیدبک ( Neurofeedback ) با کمک به مغز در تنظیم پاسخ‌های استرس بیش از حد فعال، به افراد اجازه می‌دهد تا احساسات را به طور مؤثرتری پردازش کنند، اضطراب را کاهش دهند و حس کنترل را دوباره به دست آورند.

نوروفیدبک برای سالمندان

پیری تغییرات شناختی طبیعی را به همراه دارد و نوروفیدبک ( Neurofeedback ) می‌تواند راهی پیشگیرانه برای حفظ تیزبینی ذهنی و جلوگیری از زوال شناختی باشد. سالمندانی که به دنبال افزایش حافظه، تمرکز و سلامت کلی مغز هستند، ممکن است نوروفیدبک ( Neurofeedback ) را در فعال و تاب‌آور نگه داشتن ذهن خود مفید بیابند.

علاوه بر این، نوروفیدبک ( Neurofeedback ) در کمک به افراد مبتلا به بیماری‌های عصبی مانند آلزایمر و پارکینسون نویدبخش بوده است. اگرچه نوروفیدبک ( Neurofeedback ) یک درمان نیست، اما می‌تواند به مدیریت علائمی مانند مه مغزی، عدم تعادل خلقی و اختلالات خواب کمک کند و به بهبود کیفیت زندگی کمک کند.

نوروفیدبک برای افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن

افرادی که از میگرن مزمن، اختلالات خواب و حتی صرع رنج می‌برند، از طریق نوروفیدبک ( Neurofeedback ) تسکین یافته‌اند. با آموزش مغز برای تنظیم کارآمدتر خود، افراد اغلب علائم کمتری را تجربه می‌کنند و رفاه کلی آنها بهبود می‌یابد.

آیا نوروفیدبک ( Neurofeedback ) برای شما مناسب است؟

از آنجایی که نوروفیدبک ( Neurofeedback ) یک آموزش بدون دارو و غیرتهاجمی است، گزینه مناسبی برای بسیاری از افرادی است که به دنبال راه‌های طبیعی برای افزایش عملکرد مغز هستند. چه کودکی مبتلا به ADHD باشید، چه متخصصی که به دنبال افزایش تمرکز است، یا سالمندی که می‌خواهد سلامت شناختی خود را حفظ کند، نوروفیدبک ( Neurofeedback ) مزایای شخصی‌سازی شده‌ای را برای همه گروه‌های سنی ارائه می‌دهد.

فشار روانی ناشی از بیماری‌های مزمن جسمی

منبع: مقالات ذکرشده در انتهای متن

ترجمه و جمع بندی: دکتر نرگس حسینی نیا

بیماری‌های مزمن جسمی از نظر روانی برای افرادی که آن را تجربه می‌کنند، طاقت‌فرسا هستند و اختلالات روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب در بین چنین افرادی که اغلب نیاز به تنظیم سبک زندگی و آرزوهای خود برای تطبیق با بیماری جسمی خود دارند، شایع‌تر است. به عنوان مثال، میزان اختلالات خلقی در بین جمعیت بیماران دیابتی و آرتریت روماتوئید حدود 25٪ است و در بین بیماران سرطانی به بیش از 30٪ افزایش می‌یابد، در حالی که این میزان در بین جمعیت عمومی تنها 4 تا 8٪ است.

منبع فشار روانی ممکن است مستقیماً با بیماری جسمی مزمن مانند عفونت ریه که منجر به هیپوکسی و خلق و خوی پایین می‌شود، مرتبط باشد، یا رژیم درمانی که برای درمان بیماری مزمن زمینه‌ای در نظر گرفته شده است، خود ممکن است باعث بی‌ثباتی روانی شود، جایی که شیمی‌درمانی مخرب‌تر از سرطان است، یا جایی که استروئیدهای تجویز شده منجر به تغییر خلق و خو می‌شوند.

مراقبت از افراد مبتلا به بیماری جسمی مزمن می‌تواند به همان اندازه برای روان مراقبان و پزشکان طاقت‌فرسا باشد، چرا که ممکن است مجبور باشند شاهد زوال یکی از عزیزان یا صدها بیمار در طول سال‌های متمادی باشند. این مقاله به بررسی چگونگی تأثیر بیماری‌های جسمی مزمن بر سلامت روان افراد مبتلا و مراقبان این افراد می‌پردازد. 

بیماری مزمن چیست و چگونه بر سلامت روان ما تأثیر می‌گذارد؟

 بیماری مزمن به عنوان وضعیتی تعریف می‌شود که حداقل یک سال یا بیشتر طول می‌کشد و نیاز به مراقبت پزشکی مداوم دارد یا به طور قابل توجهی فعالیت‌های روزانه را محدود می‌کند. در مواردی که بیماری مزمن خاص باعث درد و پریشانی مداوم یا مکرر می‌شود، تأثیر روانی بالقوه آن آشکار است.

در بسیاری از موارد، ممکن است برای چنین بیمارانی تسکین درد به صورت طولانی مدت تجویز شود. با این حال، این استراتژی علت اصلی درد را برطرف نمی‌کند و استفاده مداوم از مسکن‌ها عوارضی دارد. شاید روان درمانی برای کسانی که درد مزمن را تجربه می‌کنند، مهم‌تر از دردی باشد که مستقیماً تجربه می‌کنند، و تأثیر نهایی آن بر سبک زندگی آنهاست، جایی که بیماری ممکن است مانع از مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، ورزش و عادات خواب سالم شود که به عنوان عوامل ایجاد اختلالات روانی مانند افسردگی شناخته می‌شوند.

کاهش فعالیت بدنی، به نوبه خود، می‌تواند احتمال چاقی و سایر بیماری‌های جسمی را افزایش دهد و متعاقباً فشار روانی را بیشتر کند و یک حلقه بازخورد منفی ایجاد کند. در موارد بیماری شدید یا لاعلاج، بیمار فشارهای روانی بیشتری را در رابطه با ترس از مرگ، ترک خانواده و عزیزان خود و فشارهای مالی بالقوه ی بیشتر برای خود و عزیزانش در آینده تجربه می‌کند.

مشکلات مربوط به روان همزمان در میان مبتلایان به بیماری‌های مزمن بسیار رایج است، به طوری که حدود نیمی از افراد مبتلا به مشکلات سلامت روان در انگلستان، نوعی بیماری مزمن را نیز تجربه می‌کنند، یا 30٪ از افراد مبتلا به یک بیماری مزمن، یک مشکل سلامت روان را نیز تجربه می‌کنند.

بیماری‌های مزمن می‌توانند علائم روانی نامطلوبی را در جمعیت ایجاد کنند، اگرچه جالب توجه است که شواهد قوی نشان می‌دهد که ابتلا به یک اختلال روانشناختی، فرد را بیشتر مستعد ابتلا به بیماری‌های مزمن جسمی می‌کند. به عنوان مثال، افسردگی با در نظر گرفتن پیامدهای احتمالی مانند فعالیت بدنی کمتر، خطر ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب و بیماری ایسکمیک قلب را تا ۱۰۰٪ افزایش می‌دهد.

همانطور که انتظار می‌رود، اکثر مطالعات نشان می‌دهند که میزان ابتلا به بیماری‌های روانشناختی زمانی که بیماران چندین بیماری مزمن را تجربه می‌کنند، افزایش می‌یابد. داده‌های حاصل از بررسی سلامت جهانی نشان می‌دهد که فردی که به دو یا چند بیماری مزمن مبتلا است، هفت برابر بیشتر از فردی که تنها یک بیماری دارد، احتمال ابتلا به افسردگی را دارد.

همچنین نشان داده شده است که وضعیت اجتماعی-اقتصادی، پیش‌بینی‌کننده‌ی قوی فراوانی بیماری‌های مزمن و فشار روانی همراه با آن است.

چگونه می‌توان فشار روانی ناشی از بیماری‌های مزمن جسمی را درمان کرد؟

 درمان روانشناختی می‌تواند به صورت فردی یا گروهی برای بیمارانی که از بیماری‌های مزمن رنج می‌برند، مفید باشد. به عنوان مثال، درمان شناختی رفتاری، پاسخ رفتاری و شناختی به درد را هدف قرار می‌دهد. این درمان تلاش می‌کند تا در مورد آرامش، مدیریت خلق و خو و ارتباط موثر آموزش دهد و امیدوار است افکار ناسازگار بیمار را در مورد بیماری‌اش تغییر دهد. از طرف دیگر، درمان رفتاری-عملی از تقویت مثبت و تنبیه برای تغییر رفتار و افکار مربوط به بیماری استفاده می‌کند.

جالب توجه است که رویکردهای درمانی خاص، بهترین تأثیر را در هنگام اعمال بر فشارهای روانی ناشی از منابع مزمن خاص نشان داده‌اند. درد پیچیده منطقه‌ای یا غیر اختصاصی به خوبی توسط بیمارانی که تحت درمان رفتاری-عملی قرار می‌گیرند، سازگار می‌شود، در حالی که افرادی که درد اسکلتی-عضلانی خاص‌تری دارند، با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به خوبی کنار می‌آیند، که در آن شرکت‌کنندگان تشویق می‌شوند راه‌هایی برای حل این اختلال پیدا کنند.

کسانی که بیماری‌های مزمنی را تجربه می‌کنند که عموماً بر کیفیت زندگی تأثیر می‌گذارند، به گونه‌ای که نمی‌توان از آنها اجتناب کرد، مانند سرطان، آرتروز، سندرم روده تحریک‌پذیر یا میگرن مزمن، بهتر است با تکنیک‌های کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی درمان شوند، که رویکردی “بدون تلاش خاص” را برای مدیریت درد با استفاده از تکنیک‌های تنفس و مدیتیشن آموزش می‌دهد.

بیماری‌های مزمن چگونه بر مراقبان تأثیر می‌گذارند؟

 همچنین میزان بالای اضطراب و افسردگی در بین دوستان نزدیک و مراقبان خانوادگی افراد مبتلا به بیماری مزمن گزارش شده است که از منابع بالقوه زیادی ناشی می‌شود. افرادی که بیماری مزمن دارند ممکن است کمتر بتوانند کار کنند و درآمد داشته باشند، احتمالاً از طریق انزوا یا پرخاشگری فشار روانی را ابراز می‌کنند و همچنین ممکن است بار مراقبتی مستقیمی را برای عزیزان خود ایجاد کنند و از زوایای مختلف عوامل استرس‌زای روانی را برای مراقبان ایجاد کنند. در پاسخ، زندگی آنها احتمالاً تغییر می‌کند و مجبور می‌شوند برای جبران کسری بودجه، کار بیشتری انجام دهند یا شغل خود را به طور کامل رها کنند تا مراقبت ارائه دهند.

گزینه‌های درمانی برای کمک به کاهش فشار روانی وارده بر مراقبان، شامل گروه‌های حمایتی مختلف و گزینه‌های مشاوره نیز می‌شود که اکثر آنها تلاش می‌کنند تا از طریق آموزش در مورد بیماری، بحث در مورد اینکه عزیزشان که بیماری را تجربه می‌کند چه احساسی دارد و آمادگی برای احتمالات آینده، پذیرش را تشویق کنند.

پزشکان نیز اغلب تحت تأثیر فشار روانی قرار می‌گیرند، به خصوص هنگام کار با افرادی که بیماری‌های مزمن یا لاعلاج جدی دارند، به خصوص در موارد کودکان. عواقب احتمالی افزایش فشار روانی بر پزشکان می‌تواند شامل کاهش ظرفیت کاری و ترک احتمالی حرفه باشد و صنعت مراقبت‌های بهداشتی را از یک متخصص آموزش دیده محروم کند. اکثر مقامات بهداشتی، سلامت روان کارکنان را با حساسیت ویژه نسبت به افرادی که در موقعیت‌هایی با استرس روانی بالا کار می‌کنند، رصد می‌کنند و عموماً آموزش‌هایی در رابطه با توسعه مکانیسم‌های مقابله ارائه می‌دهند.

به طور کلی هر بیماری مزمنی زندگی را تغییر می‌دهد و افراد اغلب برای سازگاری با وضعیت جدید خود تلاش می‌کنند و در نتیجه فشار روانی شدیدی را متحمل می‌شوند. با بهبود مداخلات پزشکی و نظارت بر سلامت در سراسر جهان، بخش بیشتری از جمعیت عمومی عمر طولانی‌تری دارند و بیشتر دچار بیماری‌های مزمن مانند آرتروز، دیابت و زوال عقل و بسیاری دیگر می‌شوند. هزینه‌های ارائه مراقبت نیز به دلیل بیماری‌های روانی همراه که نیاز به درمان دارند و ممکن است شرایط دیگری را ایجاد کنند، افزایش می‌یابد.

منابع :

جوث، وی.، اسمیت، جی. ام، و سانتوزی، ای. ام (2008). چه احساسی دارید؟ عزت نفس، عاطفه، استرس، تعامل اجتماعی و شدت علائم را در طول زندگی روزمره در بیماران مبتلا به بیماری مزمن پیش‌بینی می‌کند.  مجله روانشناسی سلامت ،  13 (7)، 884-894.

سیلور، ای‌جی، باومن، ال‌جی، و ایریس، اچ‌تی (1995). روابط عزت نفس و خودکارآمدی با پریشانی روانی در مادران کودکان مبتلا به بیماری‌های مزمن جسمی. روانشناسی سلامت، 14(4)، 333. دانیل شوارتز، دی.، عوارض روانی بیماری‌های مزمن

لیم، جی دبلیو، و زبراک، بی. (2004). مراقبت از اعضای خانواده مبتلا به بیماری جسمی مزمن: بررسی انتقادی متون مربوط به مراقبان.  سلامت و کیفیت زندگی.

ترنر، جی. و کلی، بی. (2000). ابعاد عاطفی بیماری‌های مزمن. مجله پزشکی وسترن، 172(2)، 124-128. نیلور، سی. و همکاران. (۲۰۱۲). بیماری‌های مزمن و سلامت روان، هزینه بیماری‌های همراه.

استورجن، جی.. (2014). درمان‌های روان‌شناختی برای مدیریت درد مزمن.  تحقیقات روانشناسی و مدیریت رفتار ، 115.

نوروفیدبک چیست؟

نوروفیدبک، که با نام بیوفیدبک EEG (الکتروانسفالوگرام) نیز شناخته می‌شود، یک مداخله درمانی است که بازخورد فوری از یک برنامه مبتنی بر رایانه ارائه می‌دهد که فعالیت امواج مغزی مراجع را ارزیابی می‌کند. این برنامه از سیگنال‌های شنیداری یا دیداری برای کمک به بیماران در تشخیص الگوهای فکری خود و تلاش برای اصلاح آنها استفاده می‌کند. از طریق این فرآیند، مراجعان می‌توانند یاد بگیرند که عملکرد مغز خود را تنظیم و بهبود بخشند و امیدوارند علائم اختلالات عصبی و بیماری‌های روانی مختلف را کاهش دهند.

تدوین و گردآوری: دکتر نرگس حسینی نیا

نوروفیدبک نوعی بیوفیدبک است. بیوفیدبک به کسب اطلاعات و معیارهایی در مورد عملکردهای فیزیولوژیکی – مانند ضربان قلب، فشار خون و دمای پوست – برای درک و تغییر فرآیندهای بدنی موجود اشاره دارد. نوروفیدبک نیز همین کار را انجام می‌دهد اما به طور خاص برای فعالیت مغز.

چه انتظاری باید داشت چگونه کار می‌کند؟ هنگام مراجعه به درمان نوروفیدبک به چه نکاتی باید توجه کرد؟ چه زمانی استفاده می‌شود؟ نوروفیدبک می‌تواند به درمان بسیاری از بیماری‌های مختلف کمک کند، که در زیر به آنها اشاره می شود.

نوروفیدبک برای چه مسائلی مفید است؟

اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی

 آسیب مغزی

بی‌خوابی و مشکلات خواب

اضطراب

افسردگی

اختلال استرس پس از سانحه

 (PTSD) از دست دادن شناخت مرتبط با سن

اختلالات رفتاری

تأخیرهای رشدی

درد مزمن

بیماریهای بدنی-روانی

نوروفیدبک همچنین می‌تواند به عنوان یک مداخله کمکی در کنار سایر روش‌های درمانی مورد استفاده قرار گیرد .

نوروفیدبک چگونه کار می کند؟

دستگاه‌هایی به شکل هدست یا ایرباد می‌توانند فعالیت الکتریکی مغز را رصد کنند. مورد دیگر این است که مصرف‌کنندگان می‌توانند فعالیت مغز خود را در طول مدیتیشن مشاهده کرده و عملکرد خود را بهبود بخشند .

 جلسات نوروفیدبک چطور پیش می رود؟

درمان نوروفیدبک شامل جلسات منظم ۳۰ یا ۶۰ دقیقه‌ای است. برخی افراد به جلسات کمتری نیاز دارند، در حالی که برخی دیگر به جلسات بیشتری نیاز دارند.

وقتی مراجعه‌کننده می‌رسد، می‌نشیند و ارائه‌دهنده خدمات درمانی، الکترودها را به پوست سر او وصل می‌کند، که اغلب با یک کلاه یا باند به آنها متصل می‌شود.

الکترودها فعالیت مغز آنها را همزمان با انجام این فرآیند به یک برنامه کامپیوتری منتقل می‌کنند. آنها ممکن است تصاویر گرافیکی را روی صفحه کامپیوتر تماشا کنند یا به موسیقی گوش دهند. ارائه دهنده خدمات، امواج مغزی آنها را روی صفحه نمایش کنترل می‌کند.

سپس برنامه کامپیوتری از طریق نشانه‌های بصری و شنیداری، فعالیت امواج مغزی مراجع را به سمت الگوهای مطلوب‌تر و کنترل‌شده‌تر هدایت می‌کند. آنها هنگامی که الگوهای امواج مغزی‌شان بهبود می‌یابد، بازخورد فوری از برنامه دریافت می‌کنند تا این تغییرات را تقویت کنند.

بین جلسات، مراجعین ممکن است متوجه تغییراتی در خلق و خو، استرس ، الگوهای خواب یا وضوح ذهنی خود شوند.

توجه داشته باشید که نوروفیدبک در مطب یا کلینیک انجام می‌شود. فرد در طول جلسه هوشیار و آگاه می‌ماند، هیچ آرام‌بخش یا دارویی استفاده نمی‌شود و می‌تواند پس از جلسه به روال روزانه خود بازگردد.

نوروفیدبک چگونه کار می‌کند؟

نوروفیدبک روشی برای مدیریت یا تنظیم عملکرد مغز است تا به شیوه‌ای سالم‌تر عمل کند. این امر با جلسات آموزشی مکرر با استفاده از یک برنامه نوروفیدبک کامپیوتری حاصل می‌شود که به سیستم عصبی مرکزی آموزش می‌دهد تا فرکانس‌های امواج مغزی را مجدداً سازماندهی و تنظیم کند.

ایده این است که بیماران می‌توانند امواج مغزی خود را که در مقابلشان به تصویر کشیده شده است، ببینند. اگر آنها بتوانند یاد بگیرند که افکار خود را برای تولید الگوی فعالیت مطلوب تغییر دهند، می‌توانند اثرات مضر مرتبط با الگوی فعالیت اولیه را برطرف کنند.

برای مثال، برخی تحقیقات نشان می‌دهد که EEG ممکن است به کاهش علائم ADHD در کودکان کمک کند. فعالیت مغز در میان افراد مبتلا به ADHD گاهی اوقات با افزایش قدرت امواج تتا، امواج مغزی کندتر، و کاهش قدرت امواج بتا، امواج مغزی سریع‌تر، مرتبط است. سپس می‌توان از EEG برای کمک به کودکان در یادگیری تغییر نسبت این دو نوع موج مغزی استفاده کرد.

هنگام مراجعه به درمان نوروفیدبک به چه نکاتی باید توجه کرد؟

بسیاری از افراد در درمان یک بیماری مداوم یا در ترکیب با سایر روش‌های درمانی به آموزش نوروفیدبک ارجاع داده می‌شوند.

علاوه بر این، در کار با هر درمانگری، پرسیدن موارد زیر مهم است:

چگونه آنها ممکن است به نگرانی‌های خاص شما کمک کنند

 اگر قبلاً با این نوع مشکل (شبیه مشکل شما) مواجه شده‌اند روند کار آنها چگونه است

علاوه بر پیدا کردن کسی که پیشینه تحصیلی و تجربه مرتبط داشته باشد، به دنبال درمانگری باشید که در بحث در مورد مسائل شخصی با او احساس راحتی کنید، کسی که درک درستی از مورد خاص شما داشته باشد و بتواند فرآیند نوروفیدبک، مزایای بالقوه و محدودیت‌های آن را به روشنی و به روشی که برای شما قابل درک باشد، توضیح دهد.

روانشناس چطور می تواند به شما در مدیریت و سازگاری بیماری مزمن کمک کند؟

تدوین و گردآوری:

دکتر نرگس حسینی نیا- روانشناس سلامت

روانشناس از یک رویکرد کل نگر برای کمک به مراجعان برای سازگاری با علائم بیماری خود استفاده می کند. این بدان معناست که کار روانشناس فراتر از یادگیری پذیرش تشخیص شماست. روانشناس جنبه های فیزیکی، معنوی، شناختی، اجتماعی و عاطفی را که تحت تاثیر شرایط شما قرار می گیرد، بررسی خواهد کرد.

روانشناس همچنین بر چگونگی تأثیر تشخیص شما بر روابط یا کار شما تمرکز خواهیم کرد. از طریق جلسات روان درمانی، شما یاد خواهید گرفت که چگونه خشم، اضطراب و افسردگی را که ممکن است شما را از حرکت به جلو باز دارد، مدیریت کنید. شما نه تنها علائم خود را بهتر درک خواهید کرد، بلکه یاد خواهید گرفت که چگونه سازگار شوید و دوباره احساس اعتماد کنید.

یادگیری مقابله با یک بیماری مزمن یک فرآیند است. روانشناس مناطق کلیدی مورد توجه شما را در رابطه با بیماری مزمن‌تان را شناسایی خواهد کرد. ممکن است مسائل دیگری نیز وجود داشته باشد که بخواهید با آنها کار کنید، از جمله روابط، انتقال شغل یا خانواده مبدا.

هنگامی که اهداف شما برای درمان شناسایی شد. این فرآیند بسیار فردی است و شما تعیین خواهید کرد که آیا کار روانشناس فقط شامل شما می شود یا شما و شریک زندگی، دوستان یا خانواده تان.

در طول جلسات، روانشناس منابع و پشتیبانی ارائه می‌دهد تا به شما کمک کند در مورد اینکه چگونه شرایط و الگوهای فکری‌تان، شما را در یک مکان منفی یا درمانده گیر می‌اندازند، بیشتر بدانید. موقعیت‌هایی را که باعث ایجاد افکار منفی می‌شوند، شناسایی می‌کنید و زمانی که احساس می‌کنید از کنترل خارج می‌شوید، افسرده یا مضطرب می‌شوید، راهکارهایی را برای تسکین می‌آموزید.

علاوه بر این، می‌توانید تکنیک‌هایی را بیاموزید که می‌توانید در خارج از جلسات برای کمک به حفظ انرژی و سرعت خود استفاده کنید. شما می توانید به توانایی خود در ادغام استراتژی هایی مانند تمرینات تمرکز حواس و تمدد اعصاب، برای پاسخ دادن و یافتن تسکین زمانی که علائم شما شروع یا بدتر می شود، اطمینان داشته باشید. با درمان بیماری مزمن، می توانید تمرکز را از بیماری خود دور کنید و همه جنبه های زندگی خود را بهتر متعادل کنید.

درمان بیماری مزمن می تواند به شما کمک کند تا نیازها و مرزهای خود را درک کنید و به طور موثر ارتباط برقرار کنید. وقتی بتوانید از دست دادن هایی که تجربه کرده اید به روشی سالم غمگین شوید، می توانید به جلو حرکت کنید و آن حسی از خود را که از زمان تشخیص این بیماری احساس می کنید از دست رفته است، پس بگیرید.

روانشناس فضای امنی را برای شما فراهم می کند تا احساسات و تجربیات ناراحت کننده و دشوار را به اشتراک بگذارید و پردازش کنید.

می دانیم که زندگی با یک بیماری مزمن طیف کاملی از چالش ها را به همراه دارد، اما تنظیم و سازگاری با علائم شما امکان پذیر است. اینطور نیست که دیگر نمی‌توانید از فعالیت‌هایی که دوست دارید لذت ببرید، فقط باید یاد بگیرید که چگونه به روشی جدید در آن فعالیت‌ها شرکت کنید.

روند درمانی به شما کمک می کند تا راه های بسیاری را که از طریق آنها می توانید در زندگی خود درگیر و متصل بمانید باز کنید.

نقش روانشناس در درمان بیماری های مزمن

تدوین و گردآوری:

دکتر نرگس حسینی نیا-روانشناس سلامت

آیا شما یا یکی از نزدیکانتان در حال تلاش برای سازگاری با یک بیماری مزمن هستید؟

تشخیص بیماری عصبی مانند آسیب نخاعی، سکته مغزی یا مولتیپل اسکلروزیس یا سایر بیماری های مزمن تجربه ای طاقت فرسا و منزوی است. بر شما، خانواده و دوستان تأثیر می گذارد. عدم اطمینان از آینده شما می تواند احساس غم و اندوه شدید و از دست دادن شدید را در شما ایجاد کند.

زمان می برد، اما بازتعریف اینکه چه کسی هستید، کلید حرکت رو به جلو در مسیر جدیدی است که زندگی شما در پیش گرفته است. ممکن است احساس کنید استقلالی را که قبل از تشخیص داشتید از دست داده اید و انطباق با این تغییرات ممکن است گاهی غیرقابل عبور به نظر برسد.

درمان بیماری مزمن می تواند به شما کمک کند تا وضعیت خود را درک کنید، از ضررهایی که تجربه می کنید غمگین شوید و استراتژی هایی را در اختیار شما قرار دهد که به شما کمک می کند تا به طور موثر با موقعیت خود کنار بیایید.

آیا در مورد آینده خود احساس عدم اطمینان می کنید؟ شاید برای تطبیق با تشخیص جدید یا پیشرفت بیماری خود مشکل دارید. آیا احساس خستگی می کنید و نمی توانید با بیماری خود کنار بیایید؟

با از دست دادن استقلال ممکن است احساس غمگینی، افسردگی یا اضطراب کنید. یا شاید شما احساس تنهایی و انزوا می کنید زیرا به نظر می رسد هیچ کس متوجه نمی شود که در چه حالی هستید. شاید نتوانید در فعالیت هایی که زمانی قادر به انجام آن بودید شرکت کنید یا به نوعی خود را محدود می بینید. ممکن است از مقدار اطلاعاتی که از پزشکان، دوستان، خانواده و سایر منابع در مورد مدیریت بیماری خود دریافت می کنید، غرق شوید.

آیا در تلاش هستید که تصمیم بگیرید کدام یک از این گزینه ها برای شما مناسب است؟ آیا آرزو می کنید که بتوانید به راحتی وفق دهید و مانند قبل از تشخیص خود احساس کنید؟

شما در مبارزه خود برای انطباق با تشخیص خود تنها نیستید

طبق گزارش آژانس بهداشت عمومی کانادا، حدود 3.6 میلیون کانادایی تحت تأثیر شرایط عصبی قرار دارند. بیماری های مزمن شامل آرتریت، بیماری های عصبی مانند مولتیپل اسکلروزیس (MS) و اختلالات نورودژنراتیو از جمله آلزایمر و پارکینسون است.

مبارزه برای مدیریت احساساتِ دشوار یک بیماری مزمن بسیار رایج است. در میان افراد مبتلا به یک بیماری مزمن، میزان اضطراب، افسردگی و خودکشی به طور قابل توجهی در مقایسه با عموم مردم بیشتر است.

در برخی از بیماری های مزمن، مانند ام اس، افسردگی می تواند یک علامت اولیه یا ثانویه باشد. تشخیص جدید می تواند باعث آسیب های قدیمی یا احساس درماندگی شود. احساس عمیق از دست دادن و ندانستن به کجا مراجعه کنید یا در آینده چه کاری انجام دهید ممکن است شما را به جستجوی امید وادار کند.

با راهنمایی یک روانشناس حاذق و همدل که درک می کند که شما در حال گذراندن چه چیزی هستید، می توانید زندگی خود را بازیابی کنید. روانشناس با درمان بیماری مزمن می‌تواند به شما کمک کند منابع، پشتیبانی و مهارت‌های عملی مورد نیاز خود را برای عبور از چالش‌های احساسی که تشخیص بیماری مزمن با خود به همراه دارد، به دست آورید.

درمان هایی برای درد مزمن

منبع:

سایت مدیکال نیوز- ترجمه: دکتر نرگس حسینی نیا

طیف وسیعی از درمان‌های غیردارویی می‌تواند به تسکین درد کمک کند. این جایگزین‌ها برای دارو ممکن است برای افرادی که درد مزمن را تجربه می‌کنند مناسب‌تر باشد.

این درمان ها عبارتند از:

طب سوزنی: قرار دادن سوزن های بسیار ظریف در نقاط فشار خاص ممکن است درد را کاهش دهد.

بلوک های عصبی: این تزریق ها می توانند گروهی از اعصاب را که به عنوان منبع درد برای اندام یا قسمت خاصی از بدن عمل می کنند بی حس کند.

روان درمانی: درد مزمن اغلب لذت فعالیت های روزمره را کاهش می دهد و کار را دشوار می کند. همچنین، مطالعات نشان داده اند که درد مزمن می تواند منجر به افسردگی شود و افسردگی درد مزمن را تشدید می کند. یک روان درمانگر می تواند به فرد کمک کند تا تغییراتی را برای به حداقل رساندن شدت درد و ایجاد مهارت های مقابله ای انجام دهد.

بیوفیدبک: از طریق این تکنیک ذهن-بدن، فرد می تواند یاد بگیرد که اندام ها و فرآیندهای خودکار خود مانند ضربان قلب خود را با افکار خود به طور مؤثرتری کنترل کند. بر اساس تحقیقات سال 2019، واقعیت مجازی اکنون ممکن است در استفاده از بیوفیدبک در مدیریت درد نقش داشته باشد.

درمان‌های آرامش‌بخش: این درمان‌ها شامل طیف گسترده‌ای از تکنیک‌ها و تمرین‌های آرام‌سازی کنترل‌شده منبع مورد اعتماد است که بیشتر در حوزه طب جایگزین و مکمل هستند. فرد می تواند هیپنوتیزم، یوگا، مدیتیشن، ماساژ درمانی، تکنیک های ذهن آگاهی، تای چی یا ترکیبی از این تمرین ها را امتحان کند.

تحریک الکتریکی عصب از طریق پوست (TENS): هدف TENS تحریک سیستم‌های اپیوئیدی و دروازه درد مغز است و در نتیجه تسکین دهنده است.

جراحی: جراحی های مختلفی بر روی اعصاب، مغز و ستون فقرات برای درمان درد مزمن امکان پذیر است. اینها شامل ریزوتومی، رفع فشار، و روشهای الکتریکی تحریک عمقی مغز و نخاع است.

دستکاری فیزیکی: یک فیزیوتراپیست یا کایروپراکتیک گاهی اوقات می تواند با دستکاری تنش از پشت فرد به تسکین درد کمک کند.

فیزیوتراپی: تمرینات فیزیوتراپی می تواند به تحرک کمک کند و ممکن است به تسکین درد مزمن کمک کند.

گرما و سرما: استفاده از بسته های سرد و گرم می تواند کمک کننده باشد. افراد می توانند اینها را جایگزین یا با توجه به نوع آسیب یا درد انتخاب کنند. برخی از داروهای موضعی زمانی که فرد آنها را روی ناحیه آسیب دیده استفاده می کند، اثر گرم کننده دارند.

استراحت: اگر درد به دلیل آسیب یا کار بیش از حد بخشی از بدن رخ می دهد، استراحت ممکن است بهترین گزینه باشد.

با مدیریت کافی درد، می توان فعالیت های روزانه، مشارکت اجتماعی و کیفیت زندگی فعال را حفظ کرد.

میگرن و اضطراب چگونه به هم مرتبط هستند؟

میگرن و اضطراب ارتباط نزدیکی با هم دارند و اغلب با هم بروز می کنند. اضطراب می تواند بر افراد مبتلا به میگرن تأثیر بگذارد و چرخه ای از استرس و درد ایجاد کند که بر زندگی روزمره آنها تأثیر می گذارد. برای برخی، اضطراب حتی ممکن است به شروع یا بدتر شدن میگرن کمک کند و چالش‌های بیشتری را در مدیریت وضعیت آنها ایجاد کند.

اختلالات اضطرابی مانند اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، اختلال هراس و فوبیای اجتماعی در افراد مبتلا به میگرن بیشتر از جمعیت عادی است. این امر به ویژه برای کسانی که مبتلا به میگرن مزمن هستند، که در آنها با افزایش فراوانی و شدت میگرن، سطح اضطراب افزایش می یابد، صدق می کند.

نویسنده: داون باس، ۲۰۲۴
ترجمه: دکتر نرگس حسینی نیا

نویسنده: داون باس، ۲۰۲۴
ترجمه: دکتر نرگس حسینی نیا

چرا اضطراب همراه با میگرن ایجاد می شود؟

اضطراب مرتبط با میگرن اغلب ناشی از عدم اطمینان در مورد حملات میگرنی است. نگرانی های رایج عبارتند از:

  • پیش بینی درد: ترس از اینکه میگرن بعدی چه زمانی رخ دهد می تواند یک حالت اضطراب دائمی ایجاد کند.
  • تأثیر بر برنامه ها: نگرانی در مورد از دست دادن رویدادهای مهم، کار یا فعالیت های اجتماعی به دلیل حمله میگرن.
  • تصمیمات زندگی: اضطراب همچنین می تواند با نگرانی در مورد تصمیمات بزرگتر زندگی، مانند فرصت های شغلی یا برنامه ریزی خانواده، که ممکن است تحت تاثیر میگرن باشد، ایجاد شود.
  • عملکرد روزانه: نگرانی در مورد اینکه چگونه میگرن بر روابط، امور مالی و مدیریت کلی زندگی تأثیر می گذارد، می تواند اضطراب را تشدید کند.

با توجه به ماهیت غیرقابل پیش بینی و اغلب ناتوان کننده میگرن، این نگرانی ها منطقی هستند. با این حال، اضطراب مداوم می تواند بر ذهن و بدن تأثیر بگذارد و منجر به چرخه ای از استرس شدید و تشدید علائم میگرن شود.

علل سردرد با فشار بالا چیست؟

عوامل متعددی می تواند منجر به سردرد با فشار بالا شود، از جمله:

جمعیت شناسی: در زنان بیشتر از مردان و در افراد دارای اضافه وزن شایع است.

داروها: برخی داروها، مانند آنتی بیوتیک های تتراسایکلین (مانند داکسی سایکلین یا مینوسیکلین)، می توانند باعث سردرد با فشار بالا شوند. استفاده بیش از حد از مکمل‌های ویتامین A نیز می‌تواند در این امر نقش داشته باشد.

شرایط زمینه ای: برخی از شرایط پزشکی مانند بیماری کوشینگ، نارسایی کلیه و سندرم های مرتبط با سطوح بالای کورتیزول یا آلدوسترون می توانند این خطر را افزایش دهند.

آیا اضطراب می تواند میگرن را بدتر کند؟

بله، اضطراب می‌تواند با افزایش ناتوانی کلی و کاهش کیفیت زندگی، زندگی افراد مبتلا به میگرن را دشوارتر کند. اضطراب ممکن است باعث شود افراد به دلیل ترس از تداخل حمله میگرنی با آن برنامه ها از انجام برنامه ها یا تعهدات اجتناب کنند. این رفتار اجتنابی می تواند منجر به افزایش انزوای اجتماعی و استرس شود و هر دو علائم میگرن و اضطراب را تشدید کند.

در حالی که اضطراب در میان افراد مبتلا به میگرن رایج است، درمان اضطراب زمینه‌ای می‌تواند تأثیرات مثبتی بر مدیریت علائم میگرن داشته باشد. مطالعات نشان داده اند که کاهش دفعات میگرن از طریق درمان موثر اغلب به بهبود اضطراب و بهزیستی کلی منجر می شود.

چگونه می توان علائم اضطراب مرتبط با میگرن را شناسایی کرد؟

افراد مبتلا به میگرن ممکن است علائم اضطراب را تجربه کنند بدون اینکه همیشه آنها را تشخیص دهند. برخی از علائم رایج اضطراب عبارتند از:

نگرانی مداوم: افکار مداوم در مورد رویدادها یا نگرانی های آینده، به ویژه در مورد محرک های میگرن و تأثیر آنها بر زندگی.

بی قراری فیزیکی: مشکل در یک جا نشستن، بی قراری، یا احساس “مشوش” بودن.

مشکل در خواب: بی خوابی ناشی از افکار مسابقه ای (الگوهای فکری سریع و مداوم و پرتکرار) یا نگرانی در مورد حمله بعدی میگرن.

تحریک پذیری: احساس تندخویی، بی قراری، یا به راحتی نا امیدی.

تغییرات در اشتها: یا کمبود اشتها یا پرخوری به عنوان راهی برای مقابله با استرس.

این علائم ممکن است همیشه به راحتی در خود تشخیص داده نشود و دیگران ممکن است قبل از اینکه فرد متوجه آنها شود به آنها اشاره کنند.

مراحل مدیریت اضطراب مرتبط با میگرن

مدیریت اضطراب در کنار میگرن مستلزم ترکیبی از راهبردها است. در اینجا چند مرحله توصیه می شود:

1) با یک ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی مشورت کنید

با بحث در مورد علائم اضطراب با یک ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی، مانند پزشک مراقبت های اولیه یا متخصص سردرد، شروع کنید. آنها ممکن است روان درمانی را توصیه کنند و می توانند شما را برای درمان بیشتر به متخصصان سلامت روان ارجاع دهند.

2) به عوامل سبک زندگی توجه کنید

بهبود برخی عادات سبک زندگی می تواند به کاهش علائم اضطراب و میگرن کمک کند:

  • خواب: با تمرین تکنیک های آرامش بخش، مانند تنفس عمیق یا تصاویر هدایت شده، برای آرام کردن افکار مسابقه ای قبل از خواب، از خواب باکیفیت اطمینان حاصل کنید.
  • ورزش: حرکت منظم می تواند به کاهش استرس و اضطراب کمک کند. حتی فعالیت بدنی سبک نیز می تواند تاثیر مثبتی داشته باشد.
  • تغذیه و آبرسانی: یک رژیم غذایی متعادل را حفظ کنید، هیدراته بمانید و از محرک هایی مانند کافئین و نوشیدنی های انرژی زا که ممکن است اضطراب را افزایش دهند اجتناب کنید.

3) روان درمانی را در نظر بگیرید

نشان داده شده است که چندین روش روان درمانی در مدیریت اضطراب موثر هستند:

  • درمان های شناختی رفتاری: به افراد کمک می کند تا الگوهای افکار منفی را شناسایی کرده و آن ها را با افکار متعادل تر و واقع بینانه جایگزین کنند. برای مدیریت اضطراب و میگرن بسیار موثر است.
  • نوروفیدبک و بیوفیدبک: این درمان شامل نظارت بر پاسخ های فیزیولوژیکی (مانند ضربان قلب و تنش عضلانی) و استفاده از تکنیک های آرام سازی برای مدیریت آنها است.
  • کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR): تمرین های ذهن آگاهی و مدیتیشن می تواند به افراد در مدیریت استرس، بهبود تنظیم هیجانی و حتی کاهش دفعات میگرن کمک کند.
  • مدیتیشن و تکنیک های آرامش:تمرینات مدیتیشن و تمرکز حواس می تواند سیستم عصبی را آرام کند، اضطراب و استرس را کاهش دهد. با تمرین منظم، افراد می توانند توانایی مدیریت اضطراب را به طور موثرتر، چه در طول دوره و چه در خارج از دوره های میگرنی، توسعه دهند.

چه زمانی باید با یک ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی صحبت کرد؟

اگر اضطراب به طور قابل توجهی بر زندگی روزمره شما تأثیر می گذارد، مهم است که از یک ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی کمک بگیرید.

متخصصان سلامت روان، مانند روانشناسان یا مددکاران اجتماعی، می توانند درمان و پشتیبانی را برای کمک به مدیریت اضطراب ارائه دهند.

همچنین می‌توانید گزینه‌های درمانی را از طریق پلتفرم‌های آنلاین، کتاب‌ها یا برنامه‌هایی که بر تکنیک‌های شناختی-رفتاری، تمرکز حواس و آرامش تمرکز دارند، کشف کنید.

اضطراب و میگرن اغلب در هم تنیده هستند و چالش های بیشتری را برای کسانی که با درد مزمن زندگی می کنند ایجاد می کند. با این حال، با استراتژی های مناسب، اضطراب را می توان به طور موثر مدیریت کرد، کیفیت کلی زندگی را بهبود بخشید و حتی تاثیر میگرن را کاهش داد. چه از طریق تغییر سبک زندگی، رفتار درمانی، درمان های مبتنی بر تکنولوژی مثل نوروفیدبک، بایوفیدبک و تی دی سی اس یا حتی تمرین‌های تمرکز حواس، راه‌های زیادی برای بازیابی کنترل و رهایی از علائم اضطراب و میگرن وجود دارد.

نقش سیستم عصبی روده در عملکرد روده

سیستم عصبی روده (ENS)، یا “مغز کوچک” در روده، به اعصاب دیواره روده اشاره دارد که نحوه واکنش روده به غذا را کنترل می کند و هضم، جذب مواد مغذی و دفع مواد زائد را تنظیم می کند.

منبع: https://www.psychologytoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

هنگامی که سیستم گوارش به درستی کار نمی کند، ممکن است علائمی مانند اسهال، یبوست، استفراغ و درد شکم رخ دهد. این پاسخ ها همگی شامل اعمال سیستم عصبی روده ای می شوند.

[اسلایدشو "3" یافت نشد]

در دستگاه گوارش (GI)، زنجیره‌ای از اعصاب به نام مدارهای عصبی در دیواره روده قرار دارند. آنها ویژگی های مختلف عملکرد دستگاه گوارش مانند تحرک و ترشح را تنظیم می کنند. در حالی که این مدارهای عصبی می توانند توسط مغز کنترل شوند، می توانند به طور مستقل نیز عمل کنند. سیستم عصبی روده دارای ویژگی های خاص بسیاری است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

حساسیت: سیستم عصبی روده ENS می تواند ارگانیسم های مهاجم مانند باکتری ها و ویروس ها را حس کند. این یک واکنش محافظتی مانند استفراغ یا اسهال را فعال می کند. همچنین می تواند مواد مغذی را حس کرده و هضم را فعال کند.

تحرک روده: سیستم عصبی روده اطلاعات مربوط به مواد مغذی و پاتوژن های مهاجم را پردازش می کند. این کار رفتارهای مناسب روده را فعال می کند، مانند مخلوط کردن محتویات در اطراف، برای هضم یا حرکت دادن آنها در امتداد روده برای دفع.

ترشح: سیستم عصبی روده همچنین می تواند فعالیت ماهیچه ها یا غدد روده را فعال یا سرکوب کند.

[اسلایدشو "3" یافت نشد]

سلول های عصبی روده همه این اعمال را تنظیم می کنند. در بیماران مبتلا به بیماری های گوارشی همراه با التهاب، مانند بیماری کرون یا کولیت اولسراتیو، فعالیت هایی مانند حساسیت، تحرک و ترشح تغییر می کند و افراد از طیف وسیعی از علائم رنج می برند.

اکتشافات اخیر نشان داده اند که التهاب منجر به تغییراتی در پاسخ اعصاب می شود. که می تواند تحرک و حساسیت دستگاه گوارش را مختل کند و ممکن است در اختلالات عملکردی دستگاه گوارش نقش داشته باشد. این تغییرات در عملکرد دستگاه گوارش می تواند طولانی مدت باشد و حتی پس از رفع التهاب نیز ادامه یابد.

[اسلایدشو "3" یافت نشد]

نقش روانشناس در درمان مشکلات مزمن گوارشی

همانطور که گفته شد مدارهای عصبی موجود در دیواره روده را می توان توسط مغز کنترل کرد. محور روده و مغز (GBA) یک سیستم ارتباطی بین دستگاه گوارش و مغز است. این مسیر دو جهته است، یعنی مغز با روده ارتباط برقرار می کند و روده نیز اطلاعات را به مغز مخابره می کند. استرس – رویدادهای استرس زا و همچنین استرس طولانی مدت یا مکرر می توانند منجر به اختلال در تنظیم محور روده-مغز شوند.

بنابراین یکی از فرایندهای روان درمانی که توسط روانشناس سلامت در کار با افراد دارای مشکلات مزمن گوارشی مانند سندرم روده تحریک پذیر انجام می شود، کمک به آنها برای بازیابی اختلال ایجاد شده در محور روده- مغز است تا عملکرد این محور اصلاح شود.

درد چیست؟ منظور از درد حاد و یا مزمن چیست؟

وقتی سیگنال ها از طریق رشته های عصبی برای تفسیر به مغز می رسند، افراد احساس درد می کنند. این مسئله اغلب نتیجه آسیب بافتی است و به بدن اجازه می دهد تا به آن واکنش نشان دهد و از آسیب جلوگیری کند.

تجربه درد برای هر فردی متفاوت است و راه های مختلفی برای احساس و توصیف درد وجود دارد. این تنوع در برخی موارد می تواند تعریف و درمان درد را چالش برانگیز کند.

منبع:medicalnewstoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

درد می تواند کوتاه مدت یا طولانی مدت باشد و در یک مکان باقی بماند یا در سراسر بدن پخش شود.

در این پست به علل و انواع مختلف درد، راه های تشخیص آن و نحوه مدیریت حس ها می پردازیم.

[اسلایدشو "3" یافت نشد]

علل

افراد زمانی احساس درد می کنند که اعصاب خاصی به نام گیرنده های درد، آسیب بافتی را شناسایی کرده و اطلاعات مربوط به آسیب را در طول طناب نخاعی به مغز منتقل می کنند.

به عنوان مثال، لمس یک سطح داغ پیامی را از طریق یک قوس بازتابی در نخاع ارسال می کند و باعث انقباض فوری عضلات می شود. این انقباض دست را از سطح داغ دور می کند و آسیب بیشتر را محدود می کند.

این رفلکس قبل از رسیدن پیام به مغز اتفاق می افتد. هنگامی که پیام درد می رسد، باعث می شود که فرد احساس ناخوشایندی کند – درد.

تفسیر مغز از این سیگنال ها و کارایی کانال ارتباطی بین گیرنده های درد و مغز نحوه تجربه درد را به فرد دیکته می کند.

مغز همچنین ممکن است مواد شیمیایی حس خوب مانند دوپامین را برای مقابله با اثرات ناخوشایند درد آزاد کند.

در سال 2011، محققان تخمین زدند که درد سالانه بین 560 تا 635 میلیارد دلار هزینه درمان، دستمزدهای از دست رفته و روزهای از دست دادن کار برای ایالات متحده هزینه دارد.

انواع

درد می تواند حاد یا مزمن باشد منبع مورد اعتماد.

درد حاد

این نوع درد عموماً شدید و کوتاه مدت است. به این صورت است که بدن فرد را از آسیب یا آسیب بافتی موضعی آگاه می کند. درمان آسیب زمینه ای معمولاً درد حاد را برطرف می کند.

درد حاد واکنش جنگ یا گریز بدن را تحریک می کند که اغلب منجر به ضربان قلب و سرعت تنفس سریع تر می شود.

انواع مختلفی از درد حاد وجود دارد:

درد جسمی: فرد این درد سطحی را روی پوست یا بافت های نرم درست زیر پوست احساس می کند.

درد احشایی: این درد از اندام‌های داخلی و پوشش‌های حفره‌های بدن منشا می‌گیرد.

درد ارجاعی: فرد درد احشایی را در مکانی غیر از منبع آسیب بافتی تجربه می کند. به عنوان مثال، افراد اغلب در هنگام حمله قلبی شانه درد را تجربه می کنند.

[اسلایدشو "3" یافت نشد]

درد مزمن

این نوع درد به مراتب بیشتر از درد حاد طول می کشد و اغلب درمان ندارد. درد مزمن می تواند خفیف یا شدید باشد. همچنین می تواند مداوم باشد، مانند آرتریت، یا متناوب، مانند یک دوره میگرن. درد متناوب در موارد مکرر رخ می دهد اما بین شعله ور شدن متوقف می شود.

واکنش‌های جنگ یا گریز سرانجام در افراد مبتلا به درد مزمن متوقف می‌شود، زیرا سیستم عصبی سمپاتیک که این واکنش‌ها را تحریک می‌کند با محرک درد سازگار می‌شود.

اگر موارد کافی از درد حاد رخ دهد، می توانند سیگنال های الکتریکی را در سیستم عصبی مرکزی (CNS) ایجاد کنند که باعث تحریک بیش از حد رشته های عصبی می شود.

این اثر به عنوان “Windup” شناخته می شود، که تجمع سیگنال های الکتریکی را با یک اسباب بازی باد کردن مقایسه می کند.

پیچیدن یک اسباب بازی با شدت بیشتر باعث می شود که اسباب بازی برای مدت طولانی تری سریعتر کار کند. درد مزمن نیز به همین صورت عمل می کند، به همین دلیل است که فرد ممکن است مدت ها پس از رویدادی که برای اولین بار آن را ایجاد کرده احساس درد کند.

توصیف درد

روش‌های تخصصی‌تر دیگری برای توصیف درد وجود دارد.

شامل:

  • درد نوروپاتیک: این درد به دنبال آسیب به اعصاب محیطی که مغز و نخاع را به بقیه بدن متصل می کند، رخ می دهد. می تواند مانند شوک الکتریکی احساس شود یا باعث حساسیت، بی حسی، سوزن سوزن شدن یا ناراحتی شود.
  • درد فانتومی: درد فانتومی پس از قطع عضو ایجاد می شود. این به احساسات دردناکی اشاره دارد که انگار از اندام گم شده می آیند.
  • درد مرکزی: این نوع درد اغلب به دلیل انفارکتوس، آبسه، تومور، دژنراسیون یا خونریزی در مغز و نخاع رخ می دهد. درد مرکزی ادامه دارد و از خفیف تا بسیار شدید متغیر است. افراد مبتلا به درد مرکزی احساس سوزش، درد و فشار را گزارش می دهند.

دانستن نحوه توصیف درد می تواند به پزشک کمک کند تا تشخیص دقیق تری ارائه دهد.

[اسلایدشو "3" یافت نشد]

تشخیص

توصیف ذهنی یک فرد از درد، در تشخیص به پزشک کمک می کند.

هیچ مقیاس عینی برای تشخیص نوع درد وجود ندارد، بنابراین پزشک سابقه درد را بررسی می کند.

پزشکان از فرد می خواهند که موارد ذیل را شرح دهد:

  • ویژگی همه دردها، مانند سوزش، نیش زدن، یا چاقو زدن
  • محل، کیفیت و پراکندگی درد، به این معنی که فرد درد را در کجا احساس می‌کند، چه احساسی دارد، و به نظر می‌رسد که تا چه اندازه گسترش یافته است.
  • چه عواملی باعث تشدید و تسکین درد می شود
  • زمان هایی که درد در طول روز رخ می دهد
  • تأثیر آن بر عملکرد روزانه و خلق و خوی فرد
  • درک فرد از درد خود

چندین سیستم می توانند درد را شناسایی و درجه بندی کنند. با این حال، مهم ترین عامل در تشخیص دقیق، ارتباط واضح بین فرد و پزشک است.